نه شوقی برای ماندن ، نه حسی برای رفتن
نه اشکی برای ریختن ، نه قلبی بـرای تپیدن
نه فکر اینکه تنها میشوم ، نه یاد آنکه فراموش میشوم
بی آنکه روشن باشم ، خاموش شدم ، غنچه هم نبودم ، پرپر شدم
بی آنکه گناهی کرده باشم ، پر از گناه ، یخ بسته ام دیگر ای خدا
تحملش سخت است اما صبر میکنم ، او که دیگر رفته است ، با غمها سر میکنم
شـکسـت بـال مـرا برای پرواز ، سـوزاند دلــم را ، مـن مانـده ام و یـک عالـمه نـیـاز
نه لحظه ای که آرام بمانم ، نه شبی که بی درد بخوابم
نه آن روزی که دوباره او را ببینم ، نه امروزی که دارم از غم رفتنش میمیرم
نه به آن روزی که با دیدنش دنیا لرزید ، نه به امروزی که با رفتنش دنیا دور سرم چرخید
پر از احساس اما بی حس ، لبریز از بی وفایی، خالی از محبت
این همان نیمه گمشده من است
پس یکی بیاید مرا پیدا کند ، یکی بیاید درد دلهای بی جواب مرا پاسخ دهد
یکی بیاید به داد این دل برسد ، اینجا همیشه آفتابی نبوده ، هوای دلم ابری بوده
مینوشتم ، نمیخواند ، اگر نمی رفتم ، نمی ماند ، رفتم و او رفته بود
همـه چیز را شکـسته بـود ، روی دیوار اتاق نوشته بود که خسته بود
دلی را عاشق کنی و بعد خسته شوی ، محال است که به عشق وابسته شوی
با عشق به جنون رسیدم ، همه چیز را به جان خریدم
جانم به درد آمـــد و روحــم در عـــذاب ، لعنــت بر آن احسـاس ناب
که دیگر از آن هیچ نمانده ، هیچکس هنوز آن شعر تلخ مرا نخوانده

دستی نیست ، تا
نگاه خسته ام را نوازشی دهد
اینــــــــــــــــــــــجــــــــا بــــــــــــــــــــــــــاران نمی بارد
فانوسهای شهر ، خاموش و مرده اند
دست های مهربانی ، فقیرتر از من انــــد
نامردمان عشق ندیده
خنجر كشیده اند بر تن برهنه و بی هویتم
دلم می خواهد آنقدر بنویسم
تا نفسهایم تمام شود
آنقدر دفترهای كهنه را سیاه كنم
تا سرم فریاد كنند
می خــــــــــواســـــتم واژه ای پـــــــیـــــــــــدا كنم ، تــــــــــــــــــــــا
دلتنگی كهنه و بی خاصیتم را عرضه كند
ولی
واژه ها باز هم غریبی می كنند
می خواستم كاغذی بیابم ، منت نگذارد
تنش را بدستانم بسپارد ، تا نوازشش دهم
امّا ! اعتمادی نیست
این لحظه های لعنتی
باز هم مرا عذاب می دهند
این دقیقه های بی وفــــا ، بی وجدانترینِ عالم اند
آیا اینـــــــــــــجـــــــــــــــا
آخریــــــــــــــــن ایستگاه عاشــــــــــــقیســـــــــت ؟

اگه فقط یه ذره ارزش لایک داره بزن اون لایکو که
مث
همیشه این مطلب این احساسات توی کلمه ها
فقط
مال تویی هستش که لایک میکنی
لااااااااااااااااااایکککککککککککککک
......................................................
به علت هزینه های بالا ممکن است سایت از دسترس خارج شود.
لطفا ما را در اینستاگرام دنبال کنید.
آنجلا
خودمو خودتو
و ...
مرد راه جاده میسازد برای رفتن نه اینکه به انتظار بشیند تا از ره رسیده ای دستش بگیرد.
قلبم را عصب کشی کرده ام
دیگر نه از سردی نگاهی می لرزد
و نه از گرمی آغوشی می تپد ...