فراموش کردم
اعضای انجمن(461) ارتباط با مدیریت انجمن طریقه آپلود عکس ، فیلم وموسیقی میانالی از نگاهی متفاوت طریقه قرار دادن موسیقی و کلیپ در مطلب
جستجوی انجمن
سلام به همه (ehsas )    

دلم براکسانی میسوزه به این مطلب بیان واین دردارو نخونن

درج شده در تاریخ ۹۱/۱۰/۲۲ ساعت 22:39 بازدید کل: 694 بازدید امروز: 193
 

سلام

عزیزان من دلم برای کسانی میسوزه به این مطلب بیان و کل این دردارو نخونن!

فروخ فرخ زاد از بچگیش تا سن 21 سالگیش شعر گفته حرف زده و به رم رفته!

هر دو فرهنگ رو دیده!حتی در خانواده مذهبی بزرگ شده که هرروز بخاطر چاپ اسمش در روزنامه کتک خورده!

بی بندو باریم دیده!

همه چیزو دیده و تجربه کرده عاشق هم شده!!

از این به بعد گوشه هایی از نامه هاشو میزارم حتما بخونین ...

فقط همین که از دست ندین!

..............................................................................

در ضمن تقدیم به یکی که ......N

...................................................................................................

لااقل پرويز عزيز مرخصي بگير و به اينجا بيا يكي دو روز پيش من باش دو روز روي

 

سينه ي من استراحت كن مي بيني كه حرارت سينه ي من از آفتاب اهواز سوزنده تر

 

است. تو را با بوسه هايم مي سوزانم تورا با اشك چشم شست و شو مي دهم تو را به

 

روي سينه ملتهبم مي فشارم. پرويز بيا من قدرت ندارم سه ماه تورا نبينم من از فرط

 

رنج و اندوه ديوانه خواهم شد. من مثل آدمهاي مجنون فرار مي كنم تا به آنجا بيايم و

 

ديگربر نمي گردم من بنده ي تو هستم من تو را ديوانه وار دوستدارم و از گذشته پشيمانم

 

اگر باور نداري مرا امتحان كن.

 

 

پرويز عزيز دلم مي خواست تو اينجا بودي و مي ديدي كه چه قدر رنجور و لاغر شده

 

ام چه قدر رنج مي برم اگر مي ديدي مي آمدي مرا مي بردي مرا نوازش مي كردي يك

 

گوشه ي اتاقت را به من مي دادي و من در آنجا مثل يك خدمتگزار صادق به تو خدمت

 

مي كردم. ديگر نمي گذاشتم حاضري بخوري

.

 

ديگر نميگذاشتم بيهوش شوي. تو را با بوسه هاي خود به هوش مي آوردم.

 

آه اين ها فقط آرزو ست. يك آرزوي دوردست چيزي كه مسلم است حقيقتي كه مثل همه

 

ي حقيقت ها تلخ و وحشت انگيز است اين است كه من بايد اين جا بمانم و تو نمي آيي.

 

هرگز نمي آيي. شايد من ديگر نتوانم تورا ببينم. شايد بميرم. شايد ديوانه شوم. مگر

 

انسان از فرداي خودش خبر دارد. من محكومم كه با رنج دوري توبسازم ولي تو مي

 

تواني مرا نجات دهي.

 

خداحافظ تو سلامتي تو منتهاي آرزوي من است.

.......................................................................................................

نامه شماره2..قسمت زندگی مشترک..روز چهارشنبه

(کتاب اولین تپش های عاشقانه قلبم)

..............................

اومدی یه نظر بده..عاشق بودی لایک کن...

و هرکتابی رو که خوندی اسمشو با نویسنده بگو...

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۱۰/۲۲ - ۲۲:۵۳
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (2)