#ff0000;"> عاشقــــــم خواهــــی شد
این بار
با نــــــسیـــــم
عاشقــــــم خواهــــی شد
تمـــام دلـــتنگی هایـــــــــــم
را به شکوفـــه ها داده ام
بــــــهار نزدیــــــک اســــت ...
ای خــــــــــــــدا دستانم را به نیت تو دراز کردم
خدا دنیا را با تمام موجوداتش آفرید
ودر کنار آنها،
قلب را...
من را...
و تو را...
که در قلب چون منی؛
چیزی به نام عشق بیافرینی!
و رنگ کنی تمام سیاه و سفید دنیایم راروزی که به رسم خود...
حس زیبای دوست داشتن را آفریدی
فهمیدم،
تبحر تو در آفرینش عشقبی حد و مرز است...
ایمان آوردم!
دستانم را به نیت تو دراز کردم
گرفتی......
شدی جان پناهِ مخلوق بی پناهت
که جز به اعتماد دستان تو ، توان برخاستنش نبود!
ای خالق عشق...
ای بی همتا!
کمی درنگ کن....
من!
به اعتماد دستان تو بود
که تا بلندای آبی آسمانت
پر گشودم !
اینک....
در فراز این ناهمواری های سنگدل!
که استحکام لاجوردی آسمان را
به رخ زمین میکشاند....
به اعتماد کدامین بام؟!
کدامین نگاه منتظر؟!
بالهای خسته ی عاشقی ام را
ببندم ......!
وقتی دستهای اعتماد تو
دیگر در انتظارمن نیست...!

مرهم زخمهایم کنج لبان توست ...
بوسه نمی خواهم !
برایم سخن بگو ...
ادامه ی این ای کاش رو شما بنویسید !
ای کاش . . . . . .
