نام سقا دیدهها را خوب گریان میکند
دیده پراشک را سقا چراغان میکند
او بود باب الحسن ذخر الحسین عبدالحسین
عالمی را بر در ارباب مهمان میکند
هرکه میگوید حسین آغوش بگشاید بر او
بر دل سینهزنان لطف فراوان میکند
دست داده تا بگیرد دسته هر افتاده را
این ابالفضل است بر ما لطف و احسان میکند
خلق میدانند در بهداری قرب حسین
دردها را بیشتر عباس درمان میکند
مادرش امالبنین هم ضامن عشاق اوست
در قیامت شیعیان را شاد و خندان میکند
دست او بر دست زهرا روز محشر دیدنی است
دست او مشکلگشایی از محبان میکند
پیش او از معجر زینب سخن گفتن خطاست
این سخن عباس را زار و پریشان میکند
سی شب ماه محرم باید از عباس گفت
گفتن از او لطف مهدی را نمایان میکن
تو آن راز رشيدي
كه روزي فرات
بر لب آورد
و ساعتي بعد در باران متواتر پولاد
بريده بريده افشا شدي
و باد تو را با مشام خيمه گاه
در ميان نهاد
و انتظار در بهت كودكانه حرم
طولاني شد
...
و كنار درك تو
كوه از كمر شكست