فراموش کردم
رتبه کلی: 59


درباره من
اینستاگرام من:
masoud3328

masoud_roya2345@yahoo
.com

masoud_royaei71@yahoo
.com

majidroya2345@gmail
.com

masoudroya@nimbuzz.com

majidroya@nimbuz.com

(قابل توجه اونایی که همش گیر میدن:
رویا منظورم اسم دختر نیس!یعنی
رویا خیال وهم و....)
(دعای عهد رو خیلی عاشقشم)

.................................
اینها را می نویسم برای آنهایی که هیچ وقت فرصت نشد در خیابان دو کلمه با هم حرف بزنیم تا حرفهای دلم را بهشان بگویم

آنقدر جسمت را برایم برهنه کردی
که یادم رفت روح عریانت چه شکلی بود!
آنقدر سعی کردی برجستگی های بدنت را نشانم بدهی
که وقت نشد یادت بیاورم که می توانی چه شخصیت برجسته ای باشی !
بیا و تمامش کن ، خودت را به یاد بیاور
اگر ممانعت نکنیفرشته های مهربان با دستهای لطیفشان
این لباس های کثیف دنیا را از تن روحت در می آورند ...
آنجاست که لطافت عشق را لمس می کنی
آنجاست که می فهمی خدا مهربان تر از آن است که قصد اذیت کردن مارا داشته باشد !
لذت لمس لطافت ایمان را از دلت دریغ نکن ...
........................................
»عاشقانه هایت را بسرای ، عمق

چشمانم که بنگری پرنده ای روی

شاخه های خوشبختی نشسته

است ، نگاه کن! سبزتر می شوم با

هر ترانه آبی ات و دوستت میدارم

هایت ، ترانه ات را بسرای
*IU*.........................*IU* »و حالا من، توی این وبلاگ عاشقانه

هایم را برای تو می نویسم
........................................

......................................
لـَمسِ تـَنِ تـو گُناـهـ اَسـت ،

حـَـتـی اّگـر خُـدا عَـقدِمـان را بِبَـنـدَد

داغـیِ لَبَــت، جَهَـــنـَم مَـن اَسـت

حَــتی اَگَـر فِرِشـتِگـان سُـرود نیـکبـَخـتی بِخـوانَنـد
ـهَـم آغـوشـی با تـو ـهَم
خوابـِـگیِ چـِرکــ آلـودیــست،

حَتــی اَگَـر خـانـهِ

یِ خُــدا خـوابـگاهِـمان باشَـد

فـرزنـدمـان، حــَرام
نُــطفــهتـرین کـودک
زَمیـن اَست، حَتی اَگر تو مَـریـم
باشی و مـَن روحالقـدس

خــاتون مَن!

حتّــی اَگــر هِـزار سال عــاشِق تو باشم،


یکــــــــ بوســــه


یِکـــــــ نِگاه حَـتّی حَرامَـــم باد !


اَگـــر تو عـاشِق مَن نَبــــــاشی...


"احــــمد شـــامــلو"
..........................................
مثل اینکه فریادی در دلم هست

که خاموش نمیشود مثل اینکه

همه وجود من در خیال تو گم

شده است و این صدا فریادی
هست که از قلب بدبخت

من برمیخیزد که از دست خیال تو

فشار ارزوی توغم دوری تو به فریاد

امده است و این صدا درد است ناله

است هیجانو فشار است و هرزمان

رنگی دارد...

............

masoud_roya2345
@yahoo.com


....................................

.............................................

........................
بعضی چیزها را " باید " بنویسم

نه برای اینکه همه " بخونن " و بگن " عالیه "

برای اینکه " خفه نشم "

همین !!
.......................
آدم دلتـــنگ ؛




حرف حالی اش نمی شود ....





لطفاً برایش فلسفه نبافید!
.............************........
ااااای وااااااااییییی
پستچی حواس پرت

نامه های تو را به خانه ی همسایه
می اندازد

وگرنه محال است

فراموشم کرده باشی
...................................

مجید خراطها در هفتمین روز از پاییز سال 1361 (7/7/1361) درشهر تهران در یک خانواده هنری چشم به جهان گشود . وی راه موسیقی را در خانواده ای پیش گرفت که هر عضو از خانواده ی او دستی بر هنر موسیقی دارند و ساز می زنند . خانواده پدری او نوازنده سازهای بادی بوده و پدر و عموی وی نیز نوازنده نی هستند و در خانواده مادری سازهای سنتی ( مانند تار ، سه تار ، تنبور ، دف ) نواخته می شود. مجید خراطها سه برادر و یک خواهر دارد که برادرانش نیز دستی بر هنر دارند. برادر بزرگترش دکتر سعید خراطها ( جامعه شناس و آسیب شناس اجتماعی ) علاوه بر تدریس در دانشگاه و ساختن ساز ، خودش در نواختن( تبور ، دف ، پیانو ) تسلط کامل دارد. مسعود خراطها برادر دیگرش نیز ساز ضرب مینوازد و وحید خراطها علاوه بر خوانندگی توانایی نواختن سنتور و پیانو را نیز داراست . مجید خراطها ( به نقل از خانواده وی ) از سه سالگی با موسیقی آشنایی داشته و علیرغم توانایی کامل در حرف زدن داشت ولی به خوبی ملودیکا مینواخت .

MAJID KHARATHA


.......................
اسم خوانندگانی که اسمشون

یا فامیلیشون تا این لحظه

برابر با اسم و فامیلیه بنده


هستش:
سهراب اسدی
مهدی اسدی
سعید اسدی
افشین اسدی
عباس اسدی
رضا اسدی
مسعود خراطها(برادر مجید خراطها)
مسعود اسدی
مسعود جلیلیان
مسعود مرادی
مسعود سعیدی
مسعود فردمنش
مسعود بختیاری
مسعود صادق لو
مسعود فتحی
مسعود درویش
مسعود امامی
مسعود فرد
مسعود فتحی
مسعود نیکخواه
مسعود مرادی
مسعود محمد نبی
مسعود همایونی
مسعود حسین پور
مسعود صداقتی
مسعود شاه ولی
مسعود صادق لو
مسعود پرویزی
مسعود شعاری
مسعود تهرانی
.
.
.

سلام به همه (ehsas )    
   
عنوان: خلاصه زندگی نامه و آثار فروغ...کسی که رمانهاشو خیلی دوس دارم
خلاصه زندگی نامه و آثار فروغ...کسی که رمانهاشو خیلی دوس دارم
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ: بازدید کل: 172 بازدید امروز: 117
توضیحات:


خلاصه زندگی نامه و آثار فروغ
فروغ در دیماه سال ۱۳۱۳ در محلۀ امیریۀ تهران پا به عرصۀ وجود نهاد پدرش محمد فرخ زاد یک نظامی سختگیر بود و مادرش زنی ساده و خوش باور. او فرزند چهارم یک خانوادۀ نه نفری بود.
چهار برادر به نامهای امیر مسعود، مهرداد و فریدون و دو خواهر به نامهای پوران و گلوریا

پس از اتمام دوران دبستان به دبیرستان خسروخاور رفت. در همین زمان تحت تاثیر پدرش که علاقمند به شعر و ادبیات بود. کم کم به شعر روی آورد. و دیری نپائید که خود نیز به سرودن پرداخت. خودش می گوید که در سیزده چهارده سالگی خیلی غزل می ساختم ولی هیچگاه آنها را به چاپ نرساندم.
در سال ۱۳۲۹ در حالی که ۱۶ سال بیشتر نداشت با نوۀ خالۀ مادرش پرویز شاپور که ۱۵ سال از او بزرگتر بود ازدواج کرد. این عشق و ازدواج ناگهانی بخاطر نیاز فروغ به محبت و مهربانی بود. چیزی که در خانۀ پدری نیافته بود. پس از پایان کلاس سوم دبیرستان به هنرستان بانوان می رود و به آموختن خیاطی و نقاشی می پردازد. از ادامه تحصیلاتش اطلاعاتی در دست نیست.
می گویند که او تحصیلات را قبل از گرفتن دیپلم رها می کند.
اولین مجموعۀ شعر او به نام اسیر در سال ۱۳۳۱ در سن ۱۷ سالگی منتشر می گردد. کم و بیش اشعاری از او در مجلات به چاپ می رسد.
با به چاپ رسیدن شعر گنه کردم گناهی پر ز لذت در یکی از مجلات هیاهوی عظیمی بپا می شود و فروغ را بدکاره می خوانند و از آن پس مورد نا مهربانی های فراوان قرار می گیرد.
گریزانم از این مردم که با من به ظاهر همدم و یکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت به دامانم دو صد پیرانه بستند
در سال ۱۳۳۲ با شوهرش به اهواز می رود. دیری نمی پاید که اختلافات زناشوئی باعث برگشت فروغ به تهران می شود.
حتی تولد کامیار پسرشان نیز نمی تواند پایه های این زندگی را محکم سازد. سرانجام فروغ در سال ۱۳۳۴ از شوهرش جدا می شود.
قانون فرزندش را از او می گیرد. حتی حق دیدنش را. فروغ ۱۶ سال تمام و تا آخر عمرش هرگز فرزندش را ندید.
وقتی اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود
و در تمام شهر
قلب چراغ های مرا تکه تکه می کردند
وقتی که چشم های کودکانۀ عشق مرا
با دستمال تیرۀ قانون می بستند
و از شقیقه های مضطرب آرزوی من
فواره های خون به بیرون می پاشید
چیزی نبود. هیچ چیز بجز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم : باید، باید، باید
دیوانه وار دوست بدارم
مجموعۀ اشعار
ـ اسیر ۱۳۳۱
ـ دیوار ۱۳۳۶
ـ عصیان ۱۳۳
ـ تولدی دیگر۱۳۴۱
و مجموعۀ نا تمام (ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد)
دهمین جشنوارۀ فیلم ( اوبرهاوزن ) آلمان جایزۀ بزرگ خود را برای فیلم های مستند به یاد فروغ نام گذاری کرد.
فروغ فرخزاد سرانجام در ۲۴ بهمن سال ۱۳۴۵ به هنگام رانندگی بر اثر تصادف جان سپرد و روز ۲۶ بهمن در گورستان ظهیرالدوله هنگامی که برف می بارید به خاک سپرده شد.

شاید حقیقت آن دو دست جوان بود
آن دو دست جوان
که زیر بارش یکریز برف مدفون شد

یادش همیشه گرامی باد
 
درج شده در تاریخ ۹۲/۰۲/۰۷ ساعت 21:25
برچسب ها:
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
تبلیغات

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (0)