فراموش کردم
اعضای انجمن(413) صفحه اصلی انجمن
جستجوی انجمن
ائل ایستر (elistiyen )    

ترک ها و ایران(اوچونجو بؤلوم)

درج شده در تاریخ ۹۰/۰۲/۰۹ ساعت 14:55 بازدید کل: 806 بازدید امروز: 139
 

همچنین باید اشاره كنیم كه حتی چهار عنصر یادشده در بالا یعنی ((اود، سو، یئل، تورپاق)) نظر به اهمیت شان در زندگی و فرهنگ توركان بنام روزهای هفته از عهد باستان اطلاق شده است و روزهای هفته بدین شكل در تاریخ تمدن توركان قید گردیده اند:

شنبه : یئل گونو

یكشنبه : تورپاق گونو

دوشنبه : دوز گونو

سه شنبه: آرا گونو

چهارشنبه : اود گونو

پنجشنبه : سو گونو

جمعه : آدینا

ندا كامران كشتیبان

استاد پرویز یكانی زارع مورخ سرشناس  در باره اسم آزربایجان اینچنین میگوید:  كلمه اذربایجان در اصل متشكل از " آذ+ ار+ بای+ گان یا قان معرب شده یعنی جان" می باشدַ  " آز  یا  آس " نام قومی از تركان قدیم بوده و در نوشته های قدیم" اورخون یئنی سئی" نامبرده شده استַعده ای از پژوهشگران از جمله " بارتولد"  وابستگی آذها را با قبایل "توروك" كه كتیبه های اشوری از ۱۴۰۰قبل از میلاد انها را ساكنین اطراف دریاچه اورمی معرفی میكنند, محتمل میدانندַهمچنین آذ  یا آز در لغت تركی  معنی اوغور و نیت خیر میدهدַ

  "ار" دارای منشا, تركی بوده و به معنی انسان,مرد و جوانمرد میباشد این واژه بصورت پسوند به واژه های دیگر چسبیده و نام قبایل را بوجود می اورد: ( آوار- خزار   یا خزار- ماجار  یا مجار-  قاجار یا قجر وַַַ) آزر یا آذر  به معنی قوم و قبیله ای كه بعد ها با تغییرات مختصری به " هازر-خازر-خزر" تبدیل شده استַ گویا با این كلمه خورشید را اراده میكرده اندַ زیرا خورشید در باورهای تركان قدیم خلاق, مبارك و بركت بخش پنداشته می شده استַ پس "آذار" یا "از+ار" نام خدای سعد و خیرخواهی نیز بود كه قبیله یا اتحاد قبیله ای خویشتن را به نام خدای خویش می نامیده اند.

" بای" یا "به ی" یا " بیگ, بیك,بك" به معنی غنی,توانگر,رئیس,قبیله,خاكم وַַַاز طرفی "بایماق" در تركی قدیم به معنی تكامل و پیشرفت میباشدַ

"گان" در زبان تركی با قبول تغییرات اوایی به "قان" ( و در زبان عرب به جان) مبدل شده ودارای معانی زیادی چون : پدر, خاقان وַַַمیباشد, و "قان" در تركی علامت فاعلی با تاكید و مبالغه است (چالیشقان) و بایقان به معنی تكامل یافته و بسیار پیشرفتهַ

با توجه به مراتب مذكور , "آزربایگان" یا "آزربایقان" یا " آزربایجان" به معنی " پدر توانگر انسان آز یا اسی" به بیان دیگر "پدر توانگر مبارك" و " سرزمین ازیهایی كه بسیار پیشرفته هستند" استַ

charls Berlitsتاریخدان و محقق امریكایی در كتاب"مثلث اژدها"  آذ ها را یكی از بزرگترین  قبایل ترك زبان به حساب اورده و اسم های آسیا و آذربایجان را  نیز  منتسب به انها میداندַ

ساردوی دوم شاه اورارتو در كتیبه ای از ٧۵۰قبل از میلاد از فتح سرزمین های "آذ ها" در اذربایجان خبر میدهدַدر منابع رومی از اذربایجان بصورت "آذربیگان"  یاد میشود و در نوشته ای  اشاره میشود كه هرمز ساسانی بعد از شكست به آذربیگان فرار كردַ

نام آذ (آذار)به مرور زمان در بین بعضی اقوام به خزار(خزر)هم  تغییر کرده و هنوز هم ترکمنها آذربایجان را خزربایجان مینامند. در داستان حماسی کوراوغلی ٬ در جایی از داستان کوراوغلی : من از خزربایجان امدم. امپراتوری مقتدر خزران را همین ترکان آذ(خزر) تشکیل داده بودند.

دوران کودکی ما با داستان های کوروش ، داریوش ، هخامنشیان ، پاسارگاد و پارس سپری شد .کتاب های درسی مان مملو از قهرمانیهای این به اصطلاح « کبیر » ها بود . نوشته ها همه حاکی از نژاد آریاییها و انسانیت آنان در دوران هخامنش ها بود ، حقوق بشر در زمان های قدیم با کوروش کبیر همزاد شد و این سریال همچنان ادامه داشت تا این شخصیت منحصر به فرد سلاله آریایی در جایگاه ذوالقرنین پیامبر برگرفته از قرآن کریم بنشیند تا همه چیز در کتیبه ی تاریخ تمام شده انگاشته شود و بدین ترتیب نژادی پاک از لابلای تاریکی­های سرگردان سر بر آورد و برای ما همه چیز شد ، جسم و روح ما را در خود قبضه کرد و در نتیجه کشور ایران برابر با نژاد آریا گردید ، برابر با پارس شد و تمام تخیلات و رویاها با پرده ای از کوروش و داریوش همرنگ گشت و ما تنها کوروش پرست شدیم و ستایش داریوش نمودیم ، غافل از اینکه قبل از کوروش و بعد از آن ملت هایی در این سرزمین زیستند و زندگی می کنند که هیچ علقه ای با سلسله باستانی هخامنش ندارند و همچنین هیچ وابستگی با نژاد آریا پیدا نکردند اما آنها انکار شدند و هنوز هم نادیده شمرده می شوند .

اقوام اصلی قوتتی ، لولوبی ، هورری و کاسسی صدها سال در اتحادیه ماننا و ماد که همگی جزء زبان های التصاقی بوده اند ، قبل از پارس ها در این سرزمین می زیستند که در محدوده ای بسیار وسیع کوه های قفقاز و رود ارس گرفته تا همدان و ری سکونت داشتند.

کوروش برای ما آغاز تمدن در این منطقه و اگر اغراق نباشد آغاز بشریت تلقین شد حتی تخت جمشید نیز وارد سند مالکیت هخامنشیان در آمد و هرچه را که قبل از کوچ پاسارگادها از سیبری ، توسط اقوام پیشین ساخته و پرداخته شده بود بنام تازه مهاجران درج گردیده و آشکارا مدنیت ما قبل کوروش بطور رسمی دزدیده شد .

طبیعی است در این میان ملت هایی که همه چیزشان حتی فرهنگ و زبانشان مورد تاخت و تاز قرار گرفته سر به عصیان بنهند و برای بازگشت استقلال خود به مبارزه برخیزند ، جواب همه آن ها را داریوش کبیر در کتیبه بیستون داده است : من هم بینی و هم گوش و هم زبان سردار ماد را بریدم و یک چشم او را هم کندم ، اورا به در کاخ بستم تا همه او را ببینند و سپس در همدان به دار زدم و تمام یاران او را در درون دژ حلق آویز کردم بدین ترتیب کشت وکشتار شروع می شود و تا ملل اصلی قبل از مهاجران ( یا مهاجمان ) مغلوب کامل شوند.

 تاریخ نگاران برجسته ساز هخامنشیان نیز در عصر حاضر بر آن تحریف ها و جعلیات و دزدیها مهر تایید زده و نژاد پرستی را به اوج رسانده اند ، بطوریکه حسن پیرنیا در کتاب ایران باستان صفحه ١٥٧ می نویسد : « وقتی آریایی ها وارد فلات ایران شدند با مردمانی روبرو شدند که زشت و از حیث نژاد ، عادات و اخلاق و مذهب از آن ها پست تر بوده اند یعنی آریان ها مردمان بومی را دیو یا تور ( تورک های قدیم ) نامیده اند ، آریان ها هرجا که تور را می دیدند می کشتند و بعد ها کارهای پر زحمت را از قبیل زراعت ، تربیت حشم و خدمت در خانواده ها بر دوش آن ها نهادند یعنی استعمار و بهره کشی .

 جناب فردوسی نیز در شاهنامه اش ملت های تورک ساکن در این سرزمین را که قبل از پارس ها اقامت داشتند دیو سیرت معرفی کرده بود .

ناصر پورپیرار در صفحه ٥٤ کتاب دوازده قرن سکوت در جواب پیرنیا می نویسد :

« اما اگر منظور آقای پیرنیا بومیانی است که تا ورود هخامنشیان موفق به ایجاد ده ها مرکز تمدن و تجمع درخشان در این سرزمین شده اند پس دیگر لا اقل و منطقا هخامنشیان را نه ایرانی ، بلکه باید متجاوزین به آن تمدن ها بشناسیم »

اضافه می کنیم به اینکه کلیه تاریخ نگاری که در این هفتاد و هشتاد سال اخیر در ایران صورت گرفته همواره کوروش با اصطلاحات « پارس » و « آریا » همراه بوده است و هر یکی مکمل دیگری در این مهره چینی شطرنجی محسوب می شوند.

در کتاب فرمان کوروش بزرگ به تالیف عبدالمجید ارفعی ، جناب کوروش کبیر می فرماید : من کوروش پادشاه جهان ، شاه بزرگ ، شاه نیرومند و...

ببینید این ذکر کوروش که در تاریخ بیطرف و بیغرض ، که بجز قتل و غارت و دزدی و چپاول چیز دیگری از وی سراغی نیست چگونه در گل نبشته خود که در بابل یافت شده است خود را از تمامی جهانیان بالاتر و برتر القاء می کند ، کورشی که طایفه های مهاجم آن از شمال کوه های اورال وارد این سرزمین شدند ، به تاراج مدنیت حداقل ١٥ تمدن اصلی قبل از خود پرداخته و هرچه که آنان ساخته بودند اینها به اسم خود مصادره نموده و تحویل آیندگان دادند همچنان که پیشتر گفتیم اکثریت ملت هایی که ساکنان اصلی در این منطقه محسوب می شدند التصاقی زبان یا دقیق تر بگوییم تورک های اولیه بودند ، اما در مورد عناوین پارس و آریا که در تاریخ اخیر و همچنان بر اساس بده بستان های هخامنش با یهود در آن زمان ، بصورت زبان مستقل و نژاد پاک مطرح شده است ، جناب پورپیرار مینویسد این جاست که برای نخستین بارمردم ایران این قوم بی نشان و ناشناخته و خونریز را « پارسه »  خواندند لقبی که در این کهن سرزمین و ایران کنونی ودر فرهنگ ماد و عیلام « گدا ، ول گرد و تهاجمی معنی شده است .

چقدر معنای این لقب با هستی تاریخی این قوم ( هخامنش ) منطبق است و اینکه ما را به وسعت و عمق درد و رنجی هدایت می کند که مردم ایران در روند برآمدن هخامنشیان تحمل کرده اند.

.همچنان در مورد آریا می نویسد هیچ ردپایی از این واژه با معنی نژادی آن پیش از نقر در کتیبه­ی بیستون نیافته ایم . حتی معتقد هست که برخی از خاورشناسان کلمه هرات در کتیبه بیستون که در اصل « هرو » آورده شده به عمد وبر غلط آنرا آریا خوانده اند تا به ادعای داریوش عینیت ببخشند و برای تصدیق آرزوهای اوست که چنین قومی را اختراع می کنند.

به این ترتیب تنها احتمال دارد که محلی دور از حاکمیت هخامنشیان به اسم « آریا » موجود باشد و بس ، نه نژادی به نام آریا وجود داشته و نه می تواند جزء گروه های زبانی قرار بگیرد.

 ***

در تکمیل این همه جعلیات و تحریفات تخت جمشید که نمونه تمدن و فرهنگ ایلامی بشمار می آید بطور کلی بنام کوروش کبیر و داریوش کبیر و امپراطوری هخامنش تمام شد ، امپراطوری که با جنایت های بیشمار این به اصطلاح « کبیر » ها برای خود حقوق بشر می سازد و خود را بنابه نوشته های تاریخ نگاران آریا محور : با اخلاق ، مهربان ، باسواد و دارای فرهنگ غنی و تمدن های درخشان معرفی می کند و تا آن جا دوام می یابد که از جمجمه آنان نیز یک اصالت عالی خروج می کند.

 بازهم ناصر پورپیرار می نویسد : این است ماهیت واقعی یک امپراطور بیگانه ی بر خون و از خون بر آمده که در منطقه ی خیزش صنعت و هنر جهان از خود یک خشت مال ، یک آجرپز و ... ندارد و تا پایان در تاریخ جز بر نیزه اش تکیه نکرده است .

اما جالب ترین نکته در این جاست که امسال ٢٩ اکتبر « ٨ آبان » روز حقوق بشر روز کوروش کبیر نامگذاری شده بود یعنی کوروش کبیر برابر با حقوق بشر و حقوق بشر برابر با کوروش کبیر در ایران و حتی خارج از ایران قلمداد شده و تلقین می گردد که به همین مناسبت « کوروش کبیر » چی ها در دهم آبان در تخت جمشید مثلا گردهمایی داشته و یاد و یادواره آن بزرگترین شخصیت تاریخ که تا مقام پیامبری به اوج رسیده گرامی بدارند .

شخصیتی که در تاریخ بیش از دوهزار پانصد ساله ی این سرزمین نقش یک چماق کبیر را برای از بین بردن ملت هایی که مدنیت آفریده اند بازی کرده است .

آن زمان این چماق بر سر بابلی ها و ایلامی ها فرو افتاد و این زمان ابزاری برای محو و آسیمیله نمودن ملت های متشکل در ایران : بلوچ ها ، عرب ها ، ترکمن ها ، لر ها ، و کردها و خصوصا اکثریت جمعیت کشور یعنی تورک های آذربایجان مورد استفاده قرار می گیرد.

کوروش کبیر بعنوان چماق کبیر بهانه ی بزرگی برای آریا محوران شده تا هرچه که غیر آریایی ( غیر پارس ) می باشد انکار گردد اما غافل از این که این کوروش به اصطلاح « کبیر » بدست ملکه تورک های ماساژت « تومروس » به طرز فجیعی کشته می شود .

دکتر زهتابی در جلد اول کتاب تاریخ دیرین تورک های ایران صفحه ٦٣٩ و ٦٣٨ می نویسد : کوروش پادشاه پارس در یک نبرد نابرابر پسر ملکه تومروس را به قتل می رساند ولی این ملکه می گوید : من تو را در میدان جنگ شکست می دهم اما تو با حیله و مکر بر سر من مصیبت آوردی و پسرم را از من گرفتی ، آنطور که گفته ام تو را از خون خوردن سیراب خواهم کرد .

جنگ این دو اردو در آن سوی آراز ( ارس ) به وقوع می پیوندد و به این ترتیب کوروش بعد از ٢٨ سال در سال ٥٢٩ قبل از میلاد از لشکر تورک های ماساژت شکست خورده و سرش از بدن جدا گردیده و در یک پوستین پر از خون انداخته می شود:

 این بود پایان یک خون ریز تاریخ که با دیکتاتوری ، چپاول ، فرهنگ و مدنیت قبل از خود از یک پیشرفت و تکامل بشری در میان ملت ها و تمدن های ایلامی ، بابلی ، قوتتی و لولوبی ( شمال غرب کشور : آذربایجان ) ممانعت به عمل آورد و سد بزرگی شد تا بشریت از چند دور تکامل تاریخی باز ماند .

اگر به کتاب تاریخ سال سوم دبیرستان امسال ( صفحه ٣ ) توجه کنیم کاملا قضیه آشکار می شود : سلسله هخامنشیان با فرمانروایی کوروش بزرگ آغاز شد ، او توانست با متحد کردن اقوام پارسی و ماد حکومتی را پایه گذاری کند که گستره قلمرو آن شامل تمدن های کهن به جز بخشی از یونان باستان بود کورش به دلیل خداپرستی ، عدالت خواهی و خردمندی اش شهرت جهانی یافته است .

برخی معتقدند که در قرآن مجید به عنوان فرمانروای نیک سیرت ستوده شده همان کوروش پادشاه ایران است

  ***

در پایان خاطر نشان می سازم که کشور ایران یک کشور کثیرالمله بوده که بایستی تمام ملت های ساکن در این سرزمین اعم از تورک آذربایجانی و ترکمن گرفته تا فارس ، کرد ، بلوچ ، عرب و لر و ... زیر سایه ی قانون و عدالت در تمام جنبه های آن ، حق زندگی برابر داشته باشند.

دوم این که هیچ شخصیت و یا سلسله تاریخی نمی تواند همانند چماقی اعمال شود که نژاد پرستی را همراه حذف هویت تاریخی سایر ملت ها به منصه ظهور برساند .

شهروند پارس همانقدر عزیز و گرامی هست که شهروند بلوچ ، عرب ، کرد و تورک آذربایجانی.

 و یک شهروند پارس همان قدر که از امکانات زبانی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی بهره لازم را میبرد بایستی سایر ملت ها نیز از حقوق مذکور استفاده عادلانه داشته باشند .

در نهایت ، این نوشته بدون هیچگونه غرض ورزی و عناد نسبت به یک ملت یا زبان ، به رشته تحریر در آمده است و همه انسان ها در این سرزمین باید از موازین حقوق بشر و قانون اساسی در تمامی ساحه ها ، آن هم به معنای واقعی آن بهره مند گردند.

منبع (با تلخیص و تغییر) :نشریه ی دانشجویان ترک دانشگاه علم و صنعت تهران،کاری از مرکز تحقیقات مجمع دانشگاهیان آزربایجانی،مدیر مسئول:سالار حقیقت افشار ،نویسنده:یاشار تبریزلی.

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۰/۰۲/۰۹ - ۱۴:۵۵
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)