لهوف منظوم یا معارج المحبة (منظوم فارسی لهوف) ؛ ص116
ورود اهل بیت (ص) به مجلس زاده کفر و ضلالت عبید اللَّه بن زیاد
بدینسان آل عصمت را سواره |
|
همی بردند تا دار الإماره |
به یک بند آل احمد را سراسر |
|
به بستند آن گروه کینه پرور |
|
به احضار عیال اللَّه اطهار |
|
عبید اللَّه داد اذن از پی بار |
فراهم کرد بزمی از سیه دل |
|
پر از اشرار و اوباش و اراذل |
سر سبط نبی در پیش رویش |
|
بدی چشم همه مردم به سویش |
اسیران خدا را قوم شدّاد |
|
بیاوردند با صد جور و بیداد |
تو گفتی این اسیران فرنگند |
|
و یا خود دستگیر روم و زنگند |
مهین دخت نبی با سوگواری |
|
کشید از جمع خود را برکناری |
به کنجی شد ز مردم با کنیزان |
|
ز غم نالان و خون از دیده ریزان |
خطاب آورد آن میر ستمکار |
|
غضب آلوده با آن جمع حضّار |
|
به گفت این با تکبّر زن که باشد؟ |
|
کنار از این اسیران از چه باشد؟ |
جوابش را یکی از آن کنیزان |
|
چنین فرمود با آن تخم شیطان |
که این زن دختر سلطان دین است |
|
شنیدستی اگر زینب، همین است |
علی بابش بود زهراش مادر |
|
حسین تشنه لب او را برادر |
چو این دانست آن برگشته از ربّ |
|
که این خونین جگر خود هست زینب |
بگفت ای دختر ختم رسولان |
|
چسان دیدی تو صنع پاک یزدان |
بگفت ای دشمن خلّاق دادار |
|
ندیدم جز نکوئی اندر این کار |
گروهی را خدا بهر شفاعت |
|
برانگیزد به میدان شهادت |
|
که تا باشند روز دادخواهی |
|
برای بندگان حق، پناهی |
تو خود آماده باش ای خصم داور |
|
جواب آل احمد را به محشر |
به چشم خویشتن بینی در آن روز |
|
که باشد رستگار و کیست فیروز |
|
[1] ابن طاووس، علی بن موسی، لهوف منظوم یا معارج المحبة (منظوم فارسی لهوف) - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1377ش.