سرویس فرهنگی جام نیوز: حکایتی در میان عامه مردم ایران در باب میل به شهرت وجود دارد که فارغ از اتقان و اسنادش، جالب به نظر می رسد و حکایت حال برخی از مردمان است.
نقل می کنند "حاتم طائی" که به گشاده دستی و کرم شهره بود، برادری داشت که به این شهرت حسادت می کرد، روزی برادر نزد حاتم رفت و گفت، من هم مانند تو سفره دار و مهمان دارم؛ ولی فقط تو به کرم مشهوری، راز این شهرت چیست؟
حاتم گفت: فردا به سفره اطعام تو میآیم و راز خود را می گویم. فردا حاتم و برادرش در کنار خانه ایستاده بودند، عده ای که غذا خورده بودند از خانه برادر خارج شدند، در نوبت گروه بعد، برادر حاتم شخصی را دید که دفعه قبل نیز بر سر سفره بود و دوباره قصد ورود به خانه را داشت، دست او را گرفت و با عصبانیت بیرون کرد. حاتم رو به برادر گفت، راز شهرت من و گمنامی تو در همین است، من میهمان را حتی اگر ده ها بار به خانه بیاید، بیرون نمی کنم. برادر که نقص و نقد خود را دید، برآشفته شد و گفت قول می دهم کاری کنم که شهرتی در حد تو داشته باشم. این را گفت و به سمت چاه زمزم حرکت کرد، در کنار حوضچه ایستاد و در آن آب پاک که بهترین و مقدس ترین مایع روی زمین است، ادرار کرد.
او بعد از این کار پیش حاتم برگشت و گفت کاری کردم که از فردا تا آخر تاریخ در یادها باشم و نام مرا به یاد بیاورند!
این داستانی ملموس و قابل تطبیق در همه دوران ها است.
اساسا حرکت در جهت خلاف یک جریان که تثبیت شده و مورد احترام جمعی قابل توجه و تأثیرگذار است، یکی از ابزار کسب شهرت و قرار گرفتن در بورس رسانه ها و تبلیغات است و شاید قرن اخیر بسیاری از این موارد را در حافظه تاریخی خود دارد.
دین اسلام و مذهب تشیع از آن دست گفتمان هایی است که محمل بسیاری از این شهرت طلبی ها بوده است و رو در رویی با آن موج تبلیغاتی و رسانه ای خوبی برای شهرت فراهم می کند.
شاید یکی از آخرین نمونه های آن که خوراک تبلیغاتی خوبی برای رسانه های مخالف اسلام فراهم آورده، شاهین نجفی است، نجفی یک رپر (اطلاق خواننده یا ترانه سرا برای او زیاد است) معمولی بود که شهرتی فراتر از همقطاران خود نداشت و چه بسا افرادی که محبوبیت و شهرت بیشتری از او در ایران داشتند.
او به کشور آلمان مهاجرت کرد و با استفاده از اشعار سخیف و رکیک، خود را به عنوان یک هنرمند! آنارشیست و منتقد معرفی کرد و به سوژه ای برای رسانه های معارض با ایران تبدیل شد.
اوج ماجرا جایی بود که وی در اقدامی به دور از قواعد انسانی، در اشعار خود به امام دهم شیعیان حضرت امام علی النقی(علیه السلام) اهانت کرد و سفره ای برای تبلیغات رسانه ای پهن نمود که هر کس، از آن سهم خود را می برد.
سعی در بررسی شخصیت و یا میزان هنرمندی شاهین نجفی نداریم که قضاوت در این موارد، با مراجعه به آثار او و یا رفتارهایش (مانند عریانی در کنسرت ها)، برای هر انسان سلیم النفسی، سخت نیست.
البته علت تأکید بر انسان بودن مخاطب، یا قواعد انسانی در آنچه گفته شد، این است که حتی اگر مانند بسیاری از روشنفکران غربی و یا غربگرا معتقد به آزادی بی مرز آدمیان باشیم و آن را قانونی در تعاملات اجتماعی خود بدانیم، باید قوانین دیگر این تعاملات اجتماعی را نیز محترم بدانیم که رنجاندن یک بشر خلاف قواعد انسانی است، چه رنجاندن فیزیکی و جسمی باشد و چه روحی.
مگر نه این که امروزه در غرب برای جرائمی که موجب صدمات روحی شود، مجازاتی هم سنگ با جرائم فیزیکی در نظر می گیرند.
عریان شدن شاهین نجفی و گروهش در هنگام اجرای کنسرت
پس کسانی که ادعای آزادی بی حصر انسان را دارند و در واقع بنابر یک تفکر اومانیستی، شخص انسان را مقدم و محترم می دانند، قطعا زشتی رنجاندن همین انسان محترم را نیز باید سرلوحه قرار دهند.
نمایشی بودن آدم هایی چون شاهین نجفی در پوشش ژست هایی چون حق آزادی بیان و آزادی جنسی بسیار روشن است و با یک نگاه منطقی نیاز به بحث ندارد.
آن چه نیاز به دقت بیشتر دارد و ابعاد راهاندازی نمایش های این چنینی را بیشتر روشن و آشکار می سازد، این است که در پس داستان های سرگرم کننده اینچنینی، اهداف دیگری وجود دارد، جریان سازی هایی که در حاشیه این وقایع، توسط رسانه های غربی صورت می گیرد.
پس از ترانه توهین آمیز به حضرت امام هادی علیه السلام، اکثر رسانه ها و سایت های فارسی زبان، مانند صدای آمریکا، رادیو فردا، بی بی سی فارسی و دویچه وله به سراغ شاهین نجفی رفته و با او مصاحبههای فراوان و داراماتیکی انجام دادند.
اوج این مانورها و جنجال های رسانه ای البته بعد از اعلام ارتداد، نجفی از سوی برخی مراجع بود. شاهین نجفی توسط رسانه های غربی از یک خواننده متوسط تبدیل به هنرمندی منتقد شد که حالا با القاب پر طمطراق و زرق و برق داری چون: غیرمتعارف، نوین، آنارشیست و جریان ساز از او یاد می شد.
ناگهان و به صورت خودجوش 50 هنرمند آلمانی فراخوانی در همبستگی با شاهین نجفی را امضا کرده و از سیاستمداران و اذهان عمومی خواستهاند این رپر را حمایت کنند، 40 نویسنده اتریشی با امضای فراخوانی همبستگی خود را با شاهین نجفی، رپر ایرانی اعلام کردند و خواستار لغو فتوای قتل نجفی شده و هدف خود را تأکید بر ضرورت حفاظت از حقوق بنیادین بشر! در اروپا نامیدند، کمیسیون حقوق بشر پارلمان آلمان در یک "پیام همبستگی"، حمایت خود را از او اعلام کرد و پلیس و دولت آلمان رسما محافظت از جان او را پذیرفتند.
اما رازی که شاید خود نجفی هم به آن پی نبرد، این شگرد رسانه هاست که برای اثبات ادعاهای خود به مصداقی نیاز دارند که به اندازه کافی مشهور باشد و اگر برای طرح تئوری های خود، شخصی با این مشخصات نیافتند پس باید خودشان او را بسازند. حالا این کیس جدید غرب بود برای به گمان خودشان تخریب اسلام و آموزه های آن، چه چیزی بهتر از یک هنرمند ساختارشکن و تابوشکن!
این خواننده هتاک در مصاحبه های خود با رادیو فردا، بی بی سی و صدای آمریکا به وضوح گفت که منظورش در ترانه دقیقا امام هادی بوده است اما با این کار قصد توهین نداشته! و تعریف توهین در جامعه سنتی و خشک! ایران، یک تعریف نادرست و غیرعلمی است و تعاریف در ایران مناسب با خواست حاکمان شکل می گیرد!
تئوری رسانه ها آشکار شد: "اساسا در ایران مذهب در اراده حاکمان است و این فقط حاکمان هستند که خوب و بد را در مذهب و یا در هر چیز دیگری، تعریف می کنند"، یک مغالطه بزرگ که احتمالا در پس شانتاژهای رسانه ای، مغفول می ماند!
هدف بعدی، یکی از کهن ترین ادعاهای غرب است، "در ایران آزادی نیست، چون مردم و مراجع در ایران با ترانه که علیه امام معصومشان خوانده شده، برآشفته می شوند و حکم به ارتداد می دهند".
گویی این رسانه ها جنجال هایی که در اروپا بر سر کتاب و فیلم کد داوینچی و یا فیلم مصائب مسیح اتفاق افتاد را فراموش کرده اند، این فراموشی البته بی دلیل نیست؛ پیرامون این اخبار موجی برای سوار شدن وجود ندارد.
یا در جریانی دیگر وقتی که او و اعضای گروهش در اثنای کنسرتی در تورنتو، لخت شدند، باز این عمل مورد توجه قرار گرفت و در رسانه های مختلف با آب و لعاب و ژست های روشن فکرانه اقدام او را اعتراض به سیاست های حکومتی در ایران معرفی کردند.
اما به نظر هدف مهم تر که تاریخ تقابل غرب با اسلام (از هر نوعش شیعه و سنی) گواه بر آن است، معارضه و نابودی با اصل اسلام است، که با ابزار مختلفی دنبال می شود.
روزگاری اندلس، تمدن بزرگ اسلامی را، بت رواج فساد نابود می کند، و روزگاری حاکمان قدرتمند عثمانی را با طمع قدرت، به زیر می کشد و امروز جامعه اسلامی را با سست کردن مسلمانان و جوانان نسبت به مقدسات و بعد از آن شعائر دینی به زوال می کشاند.
شاهین نجفی و گونتر والراف خبرنگار سرشناس آلمانی و از دوستان نزدیک سلمان رشدی در پشت صحنه کنسرت کلن
پیام این است، جوان مسلمان می تواند شیعه باشد ولی در قالب نقد و مزاح با معصومین خود شوخی کند، ارتداد و حکم به آن وحشیگری! است و مخالف انسانیت!
تمام این پیام ها در موج رسانه ای غرب در جریان ترانه های توهین آمیز شاهین نجفی بروز و ظهور یافت و به تدریج بیان شد و در این میان رسانه های به الفاظ فارسی زبان، نقش خود را به طور کامل ایفا کردند.
ترانه هایی که به مقدس ترین اجزای باورهای دینی ایرانیان توهین کردند، در ابتدا به نام مبارک امام هادی توهین کردند و با عادی جلوه دادن آن به دیگر معصومین نیز سرایت داده شد و در اقدامی هدفمند پروژه توهین به دایره تقدس حضرت عباس بن علی سلام الله علیهما نیز کشیده شد، البته دلیل بر هدفمند بودن این مورد آخر جایگاه خاصی است که سقای کربلا در میان مردم ایران حتی پیروان دیگر ادیان دارد.
بنابراین ماجرا فقط جاه طلبی های نفس یک انسان خودشیفته و بازی خورده نیست، داستان فراتر از این هاست، گویی قرار است به همین ظواهر درگیر مان کنند که با حمایت و یا رد یک خواننده سرگرم شویم و در بحبوحه این بررسی های سطحی نیز اظهارات رسانه های غرب را بخوانیم که بسیار مشفقانه! حقوق بشر، انسان دوستی و آزادی را برایمان تعریف می کنند!
گفتگوی بی بی سی فارسی با شاهین نجفی
گفتگوی صدای آمریکا با شاهین نجفی