غزل طنز پول
حرف دل من بود حرف دل هر جوان سخت شود زندگی گر نبود مال و جان
آنچه دهد آبرو، مردی و مردانگی ساده بگويم به تو پول بود در جهان
هم شرف و آبرو هم قدح زندگی باعث بودن ، بقا ، پول شده هر زمان
آنچه گدا شاه کند يا که شهی چون گدا پول کند مستراح بر بشری گُلسِتان
من نه همان منسبم پول به جيبم فزون يا نه همان گيج و منگ فصل گريبان خزان
گر بشمارم دلار چون بخرم من سَرای پول کند بنده را صاحب جا و مکان
پول به جيبم بُوَد روشنم و آشکار خالی اگر جيب شود خامُشم و هم نهان
خاطر هر دلبری بسته به کار ريال شامه ی هر خاطری مست کند بوی آن
قدرت تحرير و شعر گشته خلاصه زمن حيف که نباشد حسين ارزش آن يک قِران