:
من دلهره ی متهم و جوخه ی یک دار
اندازه ی حرف دل من دست نگه دار
من معتقدِ چشم تو هستم به خداوند
تو پاکی ایمانی و من روزه ی شک دار
هر خاطره مانند تبر بر تن من خورد
چشمان تو شد بیشترین منشا آزار
با بغض خودم منکر رسوایی خویشم
اشکم شده سر درد و به اصرار که اقرار..
جز شومی بختم چه در این فال نشسته
نفرین به نگاه تو و ایم قهوه ی قاجار
از عشق تو من ساخته ام کاخ دلم را
باید چه کنم بعد تو با اینهمه آوار
سیر از همه ی زندگی ام مرتکبم شو
آماده ی رزمت شدم ای مرگ.. خبردار
#مهدی_جعفریان