وجهه ی زشت اعترافاتم
آبروی غرورمو برده
عرق شرم من که باریده
غصه ی اعتبارمو خورده
فال من از.. همیشه بد بوده
طالعم خوبه توی غم خوردن
راه من همیشه همواره
تو مسیری که میره تا مردن
انتخابم ی افتضاح محض
توی اجبار شهرمون بوده
ترس دارم شبی بگن مردم
آه ..بیچاره که جوون بوده
مادرم که شبیه پاییزه
اشک هاشو همیشه میریزه
توی متن تموم این قصه
خنجر زخم مادرم تیزه
مست کردم دوباره با یادت
دارم از حال عاشقت میگم
شونه هامو دوباره لرزوندی
تا نفس هامو پر کنی از غم
عشقم از شرق چشم تو اومد
مثل خورشیدِ تا ابد سرپا
چند وقتی روزامو خوش کردم
تا رسیدم به غربت شبها
#مهدی_جعفریان