فراموش کردم
رتبه کلی: 3244


درباره من
دانشجو
22ساله
************
*یک روز رسد غم به اندازه کوه/
یک روز رسد نشاط به اندازه دشت/
افسانه زندگی چنین است/
در سایه ی کوه باید از دشت گذشت...
************
*ازتنهابودنم راضی نیستم اما خوشحالم که با خیلی ها نیستم...
***********
*یادگرفتم دار بزنم خاطرات کسی را که مرا دور زد...
**********
*ترجیح میدهم تنها باشم وباوقار/تااینکه دررابطه ای باشم که بخاطرش لازم باشد عزت نفسم را قربانی کنم
**********
*یادمان باشد سر سجاده عشق
جز برای دل محبوب دعایی نکنیم

یادمان باشد اگر خاطر مان تنها ماند
طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم...
**********
*من!

مرا که میشنـاسی؟! خودمم

کسی شبیه هیچکس!

کمی که لابه لای نوشته هایم بگردی پیدایم میکنی

مهربان، صبور، کمی هم بهانه گیر

اگر نوشته هایم را بیابی ، منم همان حوالی ام!!
*************
*من مسئول آن چیزی هستم که میگویم
نه آن چیزی که تو برداشت میکنی
***********
*من یک دخترم بدان.

/حوای/کسی نمیشوم که به/هوای/دیگری برود...

تنهاییم را با کسی قسمت نمیکنم که روزی تنهاییم بگذارد...

روح خداس که در من دمیده شده و احساس نام گرفته...

/ارزان نمی فروشمش/

دستهایم بالین کودک فردایم خواهد شد...

بی حرمتش نمی کنم و به هر کس نمیسپارمش...
*************
*از "نبـــــــــودنــــــت" دلـــگـــیر نیـــســـتم...
از اینـــکـــه روزگــــــاری "بــــــودی"، دلگـــیــــرم
**************
*التماس مال دیروز بود...

مال وقتی که ساده بودم!!!!

امروز

می خواهی بروی؟؟؟

هیـــ ـــس

فقط

خداحافظ...

این است قصه تلخ کسانی که احساسشان سنگ می شود چون با آن بازی شده...!!
*************
من دلم می خواهد
خانه ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش
دوستهایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو
هرکسی می خواهد
وارد خانه پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند
شرط وارد گشتن
شست و شوی دلهاست
شرط آن داشتن
یک دل بی رنگ و ریاست
بر درش برگ گلی می کوبم
روی آن با قلم سبز بهار
می نویسم ای یار
خانه ی ما اینجاست
تا که *سهراب* نپرسد دیگر
خانه دوست کجاست؟

**************
**faezeh** (faezeh7088 )    

هفت سین متفاوت

درج شده در تاریخ ۹۲/۱۲/۲۶ ساعت 23:33 بازدید کل: 121 بازدید امروز: 120
 

خانمــی با همســــــرش گفــت اینچنیـــــن :
کای وجــــــودت مــــایه ی فخـــــر زمیــــــن !
ای که هستـــی همســـری بس ایــــده آل !
خواهشــــی دارم .. مکُــــن قال و مقـــــال !
هفــــت سیـــــن تازه ای خواهــــــم ز تـــــو
غیـــــــر خرج عیـــــد و ... غیــــر از رختِ نو
"سین" یک ، سیّاره ای ، نامــــش پـــــراید
تا برانـــــــــم مثـــــــل بـــــرق و مثــــــل باد
"سین" دوم ، سینــــه ریـــــزی پُر نگیـــــــن
تا پَــــرَد هــــوش از سر عمّـــــه شهیــــن !
"سین" سوم ، یک سفـــــر سوی فـــــرنگ
دیـــــــــدن نادیــــــــده هـــــــای رنـگ رنـگ
"سین" چارم ، ساعتی شیـــــک و قشنگ
تا که گویـــــم هست سوغـــات فرنــــــگ !
"سین" پنجـم ، سمــــع دستـــورات مــن !
تا ببالــــــم مـــــن به خــود ، در انجمــــن !
آنگه ، آن بانـــــو ، کمـــــــی اندیشــــه کرد
رندی و دوز و کلَـــــــــک را پیشــــــــه کرد !
گفــــــت با ناز و کرشمـــــه ، آن عیـــــال !!
من دو "سین" کم دارم ، ای نیکـو خصال !
گفت شویش : من کنــــــــــون یاری کنم
با عیال خویـــــــــش ، همکـــــاری کنم !!
"سین" ششم ، سنگ قبـــری بهر من !
تا ز من عبـــــــرت بگیرد مـــــــــرد و زن !
"سین" هفتم ، سوره ی الحمد خوان ...
بعد مرگــــــم ، بَهر شــــوی بی زبان !!!{#}

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۱۲/۲۶ - ۲۳:۳۳
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)