خداي من !
سلام !
خداي سالهاي دور!
سلام !
دوباره آمدم
همان مزاحم هميشگي
همان دلم گرفته هاي كودكي
مرا بگير و ترد نكن
نذار بمانم من در اين بريدگي
بريدگي اي كه هر طرف
پر از غبار خستگيست
پر از سكوت بينصيب زندگيست
پر از خلاء
پر از نگاه هاي پر طمع
مرا بگير !
مرا بگير و ناز كن !
نگو كه اين نياز نا گشودنيست
و اين كلام آخرم :
دلم گرفته از زمين
دلم گرفته از زمان
بيا ببر مرا ببر!
از اين جهان به آن جهان
فقط همين...
سلام من یه دختر 17 سالم
2 بار عاشق شدم
عشق اولم با ......
و اما عشق دوم نمیدونم چی بگم راجبش
دختری بودم که حتی از دیوار راست بالا میرفتم
اما الان حتی راه رفتنم واسم ممنوع کردن
قلبم داره میمیره اون بمیره منم میمیرم و میرم میرم به یه جای دور
تو اوج جونی به اوج پیری رسیدم
روزی 1000 بار از خدا میخوام یا خوبش کنه یا ازم بگیرتش
من نمیخوام قلب کس دیگه ای تو سینم بتپه
من قلب خودمو میخوام همون قلبی که توش یه دنیا حرف و خاطرس
حتی دیگه اشکی واسه ریختن ندارم انگار چشمامم با هام قهر کردن
اینم یه جورشه اوسا کریم اخه چرا؟
حد اقل یه آرزو هامو بر آورده مکردی بعد...
یکم زود نیس؟
من هنوز دیپلمم نگرفتم اخه چرا؟
قلبم مگه بدی کرده بود مگه خطایی ازش سر زده بود ؟
چرا اینجوری میخوای تنبیهش کنی؟
فکر چشمای مامانم نبودی؟که شب و روز واسه یدونه دخترش خیسه؟
فکر باباجونم نبودی که حتی از ناراحتیش دیگه بهم نگاهم نمیکنه که یه وقت جلوی من گونه هاش...
اخه خدا جون.....بنده ناشکری نبودم
من قلب کسی رو نمیخوام واسه زندگی تو این دنیای بد باید منتظر باشم تا یه خانواده...
نه من راضی نیستم من این زندگی رو نمیخوام
سلام عشقم خوبی؟
من همونیم که...
نبودی کنارم تا ببینی چی کشیدم نبودی ببینی چجوری با حسرت اه میکشیدم
نبودی ببینی بدن عشقتو چجوری سوراخ سوراخ میکردن
نبودی ببینی قلبی که اینجور واست میتپید چجوری ضعیف شده
قصه عشقمون اینجا تموم میشه
نیستی کنارم . نیستم کنارت
شکستم جونی تو بدنم نیست از نگاه های دلسوزانه اطرافیانم بدم میاد
من یه آغوش میخوام یه آغوش گرم که توش اروم چشامو ببندم و بخوابم برم به یه خواب عمیق
برم پر بکشم و از این دنیای نامرد دور شم
میخوان قلب یکی دیگه رو تو سینم بزارن من اون قلبو نمیخوام من که با اون قلب عاشق تو نشدم
من که با اون قلب دیونت نشدم شدم؟
اون قلبو نمیخواااااااااااااااااااااام به کی بگم ؟
تو چرا نیستی؟ چرا نیستی تا ارومم کنی چرا نیستی
که بهم بگی دیونه همه چیز درس میشه من پیشتم
بیخیال گلم تموم شد فرناز مرد ....
این فرنازی ک میبینی یه ادم ترسو و ضعیف پوچ
دیگه دوسم نداشته باش
باشه؟
خدافظ عشقم (جاو...)
خدا میبینی؟
با این حکمت و سرنوشتی که واسم رقم زدی همه چیمو ازم گرفتی
خدا جون من اعتراضی ندارم
خدا جون...........
پروردگارا...کمکم کن، کمکم کن که بتوانم پنچره ی دلم را رو
به حقیقت بگشایم ....
خدایا ...
یاریم کن که مرغ خسته دلم راکه دیری است دراین قفس زندانی
است، درآسمان آبی عشق تو پرواز دهم ......
خدایا ....
پروردگارا...یاریم کن که شوق پروازراهمیشه درخود زنده نگه دارم .....
خدایا ....
توخود می دانی که بدترین درد برای یک انسان دورماندن ازحقیقت خویشتن
و رها شدن درگرداب فراموشی وسر درگمی است ...
پس توای کردگار بی همتا مرا یاری کن که به حقیقت انسان بودن پی ببرم
تابتوانم روز به روز به تو که سر چشمه تمام حقیقت هایی نزدیک ونزدیکتر
شوم ...........
خدایا، مرا فرصتی ده تاپاک بودن راتجربه کنم وبتوانم حتی برای یک لحظ
طبیبان بر سر بالین من آهسته می گفتند
( که امشب تا سحر این عاشق دلخسته می میرد )
ز هر جا بگذرد تابوت من غوغا بپا خیزد
(چه سنگین میرد این مرده از بس آرزو دارد ...)
نمیشناسی، نه مرا، نه رويا را
اما من اگر بميرم . . . . . .
آماده مرگم
به جهنم میروم
بدرود
فقط بغض و اندوه...
اندوه و اشک...
اینم پایان فرنازه.....
اگه کسی ازم ناراحت منو ببخشه
اگه دل کسی رو اینجا شکستم منو ببخشه
سام = فرنازم...........سکوت.خاموش شد سوخت
مهسا = تو بهترین خواهری بودی که داشتم
ساسان = واسه تموم کمکات تموم چیزایی که یادم دادی ممنونم
پوریا= مرسی که به فکرم بودی نگرانم بودی واسه تموم اون نگرانی ها منو ببخش
جاوید=
آخر بازی من یک تصویر قاب شده با روبانی مش کی است...
آخر بازی من یک سنگ است سرد و بی جان...
دختری از جنس مرگ ....
شاید این اخرین مطلبم باشه عاشق انجمن اتاق ابی بودم این مطلبمم میزارم اونجا.....
همتون و دوست دارم حلالم کنید
خدایا فقط مرگ
خدایا کم آورده ام تمومش کن
من استعفا میدم
فرناز=خاموش=پایان