فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 2546


درباره من
ا*حمدی (fahima )    

مشق شب

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۴/۲۶ ساعت 12:40 بازدید کل: 114 بازدید امروز: 84
 

هزار بار از پشیمانی ات بنویس

 

هزار بار کم است...

اینبار رفتن راه چاره نیست

می مانم

پشیمان تر از این پشیمانی ات خواهم کرد من

رفیق روزهای من
کجایی پس ؟
خبری نیست مرا
در کنج خانه ها بوی تو نمی آید
دگر ..

تو

============================

امشب آسمان را برای تنها شدنم بارانی می کنم

تا شاید ستاره ها از خستگی اشکها ابرها را قصاص کنند...

======================

در این رگبار تنهایی

 

دستهایت بوی زنانگی گرفته اند

و چشمهایت سوی خستگی

اما بایست

که پاهایم مردانه ایستاده اند

==========================

نگاه ها دویدند پی ما

 

تا نفس نفس زدنم را ببینند

افتاده ام و توانی نیست

مسکین تر از دیروز و گدایی می کنم هر لحظه

تا شاید

روزی

دم صبحی

دق الباب کنی چشمان منتظرم را

نگاه ها تیزند

برگرد

دلم را می برند، بریدند

شکستند

خورد شد

و کسی نیست پاسخ تمنای من را دهد

==============================


 

شکوفه ها پیر می شوند

 

با بهار می ریزند

وقتی شهر در بغض غریبانه 

اشک می ریزد...

=====================

پیاز بود

چند گرمی نان

سفره ای که هیچ گاه طعم مرغ بریانی را نچشید...

و زندگی ای که با بوی فقر تا نسلهای دور دنیا را به گند می کشید...

===================================

صبح دو بار طلوع می کند

         یکی در سحرگاه

                   و دیگری

                         در نگاه سرد آدمهای خیابان یک طرفه

آنگاه هر کجا خواستنی برای رسیدن باشد

به خیابان یک طرفه ختم می شود

صدایشان را می شنوی ؟      

                                   "  تو نمی توانی  "

و در همیشه  ها رسیدن رویای توست

وقتی طلوع صبح  در نگاه سرد آدمها تجربه  می شود

این مطلب توسط محمد.حسینی بررسی شده است.
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)