فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 2851


درباره من





فغان از بی وفائی یار ( چه وه سه رت هاوردم آسمان نمزانی یا وژت می بی خیالی )

درج شده در تاریخ ۹۲/۱۰/۱۱ ساعت 16:23 بازدید کل: 121 بازدید امروز: 116
 

 

 

مسلملنان مسلمانان فغان دارم از آن یاری

 

همان معشوق جباری، که شد از عشق من عاری

 

نه عاشق شد،نه فارق شد،نه سرگرم خلایق شد

 

به جان من چو سارق شد، به هر گفتار و رفتاری

 

چنان محرم بر این جان شد،به روحم همچو باران شد

 

ولی یکباره پنهان شد، عجب یاری و دلداری

 

قسم دادم براین قرآن، مکن اشکم چنین غلطان

 

شدم تن خسته از حرمان، کمر خم گشته از باری

 

منم مجنون این دوران، دوچشمم همچنان گریان

 

نه سردارم،نه یک سامان، نه دستی بر دف و تاری

تویی سلطان منم انسان، ببین روحم در این زندان

نشستم پای این پیمان، ولی گشتم چونان خاری

دودستم اینچنین لرزان، دوپایم خسته و ترسان

ندارد درد دل درمان، شدم همسان مرداری

نه دین دارم نه مر ایمان،منم مخروبه ی ویران

خدا…کو رحمت و غفران، سرم بالای آن داری

مرا یک روح سرگردان، درونم آتشی سوزان

چه گویم درد این عصیان، پناهم پک به سیگاری

مسلملنان مسلمانان فغان دارم از آن یاری

همان یاری که باعث شد، شوم سرگرم عیاری

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۱۰/۱۱ - ۱۶:۲۳
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)