توافق شگفت انگیز درمورد روسپیگری: فریفتگی چپ رادیکال برای این قانون (لوموند دیپلماتیک: سپتامبر 2014)
ژوئیه گذشته، سنای فرانسه محتوای عمده لایحه قانونی «تشدید مبارزه علیه نظام روسپیگری» را حذف نمود. این امر هرنتیجه ای که داشته باشد، بحث هایی برمی انگیزد که موجب توفیق در یافتن شیوه جدیدی برای برخورد با روسپیگری خواهد شد: بیشتر چیزی مانند [ارتباط] مبارزات سندیکایی و «آزادی»، تا یک مساله فمینیستی.
چنان که روزنامه نگار سوئدی کایسا اکیس آکمن می گوید، گفتمان مدافع قانونی سازی روسپیگری، برای هر گرایش عقیدتی استدلالی خاص خود دارد. به سوسیالیست ها تاکید می شود که روسپی «یک کارگر است که باید در سندیکا سازماندهی شود». به لیبرال ها اطمینان داده می شود «مساله برسر آزادی انتخاب است و روسپی چیزی جز یک کارآفرین جنسی نیست». به فمینیست ها گفته می شود که زنان باید بتوانند «اختیار بدن خود را داشته باشند». شعار «بدنم به من تعلق دارد» اکنون معنایی خیلی متفاوت با آنچه که در تظاهرات سال های دهه ۱۹۷۰ داشت دارد. در فوریه ۲۰۱۴، صدها زن اسپانیایی دراعتراض به زیرسئوال رفتن حق سقط جنین، بدن خود را به عنوان ملک خصوصی در ثبت اسناد بازرگانی شهر خود به ثبت رساندند. درحالی که پیشتر بدن به عنوان یک محل آزاد درنظرگرفته می شد، اکنون به حد یک دارایی منقول که می تواند در بازار ابزار کسب سود شود، کاهش یافته است.
آکمن از یک «پیمان خاموش» سخن می گوید که درباره روسپیگری بین «چپ پسا مدرن و راست نئولیبرال» (۱) بسته شده است. فمینیست امریکایی، کاتا پولیت، که از این که دراین مورد از «آزادی» سخن گفته می شود به ستوه آمده، به اعتراض می گوید: «و برابری؟ من گمان می کردم که این نیز جزء مفهوم چپ است (۲)». گردشگری جنسیتی، مهاجرت داوطلبانه یا اجباری به کشورهای ثروتمندتر، روسپیگری درواقع تبلور وجود نابرابری ها بین «شمال» و «جنوب» در جامعه است. درپرتغال، دراثر بروز بحران متوجه به بازار آمدن «زنانی از طبقه متوسط شده اند که هرگز گمان نمی رفت روزی به روسپیگری بپردازند (۳)». در فرانسه، تارنمای «Seeking Arrangement.com» که در آغاز سال ۲۰۱۴ شروع به کار کرده، مردان ثروتمند را با زنان جوان بی پولی آشنا می کند که می خواهند هزینه تحصیل خود را بدون اجبار به دریافت وام تامین کنند (۴). برخی از مردان نیز از کمبود مسکن با اجاره مناسب بهره می گیرند و پیشنهاد همخانگی یا یک استودیوی رایگان دربرابر روابط جنسی می دهند. یکی از اینها، که یک کارمند عالی رتبه است، لاف می زد که: «آنهایی که به تعهدات خود پایبند نیستند را اخراج می کند».
تمناهای زنانه ارضا نشده
پولیت می پرسد: «چرا چپ این قدر اصرار دارد که کار جنسی قاعده تازه ای داشته باشد؟». با توجه به تفرقه و چند دستگی که طرح مجدد لایحه قانونی مجازات مشتریان روسپیگری در فرانسه پدید آورده، این پرسش بجا به نظر می رسد. با پس و پیش کردن متن قانونی که درسال ۱۹۹۹ در سوئد تصویب شد و تعیین جریمه ۱۵۰۰ یورویی برای «مراجعه به روسپی توسط فرد بالغ» و لغو بزه جلب مشتری، بسیاری از هواداران و روشنفکران چپ رادیکال – با استثنای قابل توجه کریستین دلفی – با چنین سیاستی مخالفند. مجله های چپ مانند «کنترتان» (ضدزمان)، «موومان» (جنبش)، «واکارم» (هیاهو) یا تارنماهای «پریود» (دوره)، «له مو سونت امپورتان» (واژه ها مهم هستند) به اکثریت هوادار قانونی سازی روسپیگری، که سندیکای کار جنسی (Strass) یا چهره ای فمینیست مانند نویسنده و سینماگر ویرژینی دپانت مدافع آن هستند، پیوسته اند. تنها شخصیت های سوسیالیست (وزیر امور زنان نژت والو بلکاسم، فیلسوف سیلویان آگاسینسکی) و انجمن های نزدیک به آنان مانند «اوزه لو فمینیسم» (شهامت فمینیست بودن داشته باشید) از هدف لغو قانون دست نمی کشند. این چگونه قابل توضیح است؟
به نظر آکمن، ظهور «سندیکاهای کارگران جنسی» دربسیاری از کشورها، نقشی قاطع بازی کرده است. واژه جادویی «سندیکا» تداعی کننده دیدگاه پیروزمندانه کارگرانی درحال مبارزه است. مورگان مرتوی، یکی از سخنگویان سندیکای کار جنسی (Strass) خواسته های خودشان را چنین فرمول بندی می کند: «شناخت این که ما در یک رابطه کاری هستیم، برای رشد آگاهی طبقاتی» (مجله موومان، ۱۶ دسامبر ۲۰۱۳). «کویوت» (مخفف اخلاق پوسیده و درمانده کافی است) درسال ۱۹۷۳ در ایالات متحده، «خط قرمز» در ۱۹۸۵ در هلند، «شبکه جهانی برنامه های کار جنسی (NSWP) درسطح جهانی درسال ۱۹۹۲، اتحادیه بین المللی کارگران جنسی (IUSW) درسال ۲۰۰۰ در انگلستان، سندیکای کار جنسی (Strass) درسال ۲۰۰۹ در فرانسه... جنبش هایی هستند که ادعا می کنند «سخنگوی روسپیان» اند. با این حال، با آن که نام «سندیکا» برخود نهاده اند، بیش از هرچیز نقش لابی به نفع قانونی سازی روسپیگری را بازی می کنند. این چیزی است که تی یری شافوزر، سخنگوی دیگر سندیکای کار جنسی (Strass) ( و نامزد «یوروپ اکولوژی» سبزها در انتخابات شهرداری ها درسال ۲۰۱۴ در پاریس) آن را تایید می کند: «جرم زدایی کردن یک اولویت است زیرا غیرقانونی بودن کار ما، نخستین عامل سوء استفاده و استثمار است». (مجله کنترتان، ۲۲ دسامبر ۲۰۱۱).
قراردادن روسپیگری در هاله ای از مبارزه طبقاتی، شعبده ای است که ماهیت نظام مردسالارانه آن را ازنظر پنهان می کند. سلف سندیکای کار جنسی (Strass) درسال ۲۰۰۶، گروه کوچکی که تقریبا منحصرا از مردان تشکیل شده بود، نام خود را «روسپیان» گذاشته بود و اعضای آن از خود با کاربرد صیغه مونث صحبت می کردند. خیلی مهم نیست که این فعالیت در اکثر قریب به اتفاق موارد توسط زنان انجام می شود و مشتریان آن اساسا مرد (متمایل به جنس مخالف یا همجنس باز) هستند: به نظر می آید استدلالی که بنابرآن «مردان روسپی نیز وجود دارند» کارآمدی دارد. شمار زیادی از فمینیست ها سریع به قصد اصلی از «مرد ها هم هستند» به عنوان تحریف برای استتار مشکلات دیگر (مانند خشونت های زندگی زناشویی) پی می برند ولی دربرابر آن نمی توانند چیزی بگویند. فزون براین شافوزر، یکی از بنیانگذاران «روسپیان» به سادگی به توهین و ارعاب رومی آورد، بدون آن که خود را درجایی که کلا نسبت به آن خیلی حساس است درگیر کند. به عنوان مثال، در ژوئن ۲۰۱۲، او روی توییتر خطاب به خانم والو بلکاسم نوشته بود: «استعفا بده، روسپی هراس کثیف، درهمه مدت کارت آنقدر آزارت می دهیم تا درهم بشکنی، جانی (۶)!».
شاید باید منشاء این افت اندیشه فمینیستی را در یکی از شکست های جنبش سال های دهه ۱۹۷۰ دید. درآن دوران هواداران موفق شده بودند مشروعیت شماری از مطالبات برابری طلبانه خود را تحمیل کنند. ولی به رغم چند کوشش، مطالبه حقی باقی ماند که نتوانستند آن را درخودآگاه آدم ها نفوذ دهند: این که زنان حق داشته باشند زمانی در یک رابطه جنسی درگیر شوند که تمنا و لذت ایشان نیز به اندازه مردان به حساب آید.
زیر لعاب نازکی از پیشرفت گرایی، جامعه همچنان تمایل به جنس مخالف را تنها برای ارضای نیاز جنسی مردان می داند. برای جامعه عادی است که درصورت لزوم، زن خود را با گذشت و فداکاری دراختیار مرد بگذارد زیرا مرد به هیچ وجه نمی تواند محرومیت را تحمل کند. دراین مورد باورهایی درباره عدم امکان جسمی تحمل محرومیت برای مردان بسیار رایج است. به این ترتیب، غالبا وجود روسپیگری با خدمتی که به زشت رویان و تنها ماندگان می کند توجیه می شود (۸). اهمیت چندانی به این داده نمی شود که بنابر پژوهش انجام شده در فرانسه توسط جامعه شناس سعید بوعمامه و هوادار لغو مجازات روسپیگری، کلودین لگاردینیه، تنها یک سوم از مشتریان مجرد هستند (۹). به همین روال، روزنامه «لیبراسیون» در نبرد بی امان خود برای قانونی سازی روسپیگری، از آقای مارسل نوس، عضو سندیکای کار جنسی (Strass) نام می برد که از زمان تولد دچار معلولیت شدید است و برای حق دستیابی به «کمک جنسی» مبارزه می کند. با این حال او دو رفیقه و چند فرزند نیز دارد (۱۰).
ازنگاه جامعه، مردان از «حق دستیابی به سکس» برخوردارند. درایالات متحده این مفهوم (حق مردانه) زمانی ازنو بروز کرد که الیوت راجر، ۲۲ ساله، ۶ تن را در سانتاباربارا کشت و بعد خود نیز خود کشی کرد. او ویدیویی از خود به جا گذاشت که درآن ازاین شکایت داشت که هرگز هیچ دختری نخواسته بود با او بخوابد. او قصد خود برای «تنبیه» زنان به خاطر آنچه که «بی عدالتی» و «جنایت» توصیف می کرد را اعلام کرده بود. شمار زیادی از تحلیلگران با خواستار قانونی شدن روسپیگری، برای پرهیز از رخ دادن این گونه رویدادهای غم انگیز، واکنش نشان دادند.
درحالی که ذهنیت مردانه خود را به رخ می کشد، ذهنیت زنانه ازبین می رود. این چیزی است که، به عنوان نمونه، از آن به عنوان « افراط گرائی اخلاقی » یا «حرمت زندگی خصوصی» درمورد اتهامات تجاوز نسبت داده شده به آقای دومینیک اشتراوس کان نام برده شد. چنان که گویی تجاوز قابل تشخیص از رابطه جنسی نیست. این سردرگمی آنجا به نهایت می رسد که از روسپیان خواسته می شود ادای رابطه عاشقانه را درآورند. یک مصرف کننده [سکس] فرانسوی (به نقل از آکمن) می گوید: «اگر این امر نباشد، خیلی تجاری و مبتذل است». الیزابت بادنتر، فیلسوفی که مخالف مجازات مشتریان است، با چشم بستن بر این گونه سلطه ها و سلطه اقتصادی، درمورد روسپیگری از «فعالیت جنسی» سخن می گوید: («حکومت نمی باید درمورد فعالیت جنسی افراد قانونگذاری کند»، لوموند، ۱۹ نوامبر ۲۰۱۳). (روی تارنمای ما «آرمان شهر لیبرال خدمت جنسی» (۱۲) را بخوانید).
منطق حاکم بر روابط زناشویی – در تخالف با نافرمانی روسپیگری – نیز به همین فراموشی دچار است: از نظر ساختاری هدف روسپیگری ارضای تخیلات جنسی مردانه است. مرتوی در مصاحبه ای با «تکنیکارت» (دسامبر ۲۰۱۳) این دیدگاه دوگانه را به حساب خود می گذارد و هواداران لغو مجازات را به «امتیاز دادن به زوج متمایل به جنس مخالفی که یکدیگر را دوست دارند» متهم می کند. او «مدل جنس مخالف» را چنان نقد می کند که گویا روسپیگری خود نیز درهمین مسیر کار نمی کند. اگر بناباشد که زوج زیر سئوال برده شود، هیچ چیز مانع از این نیست که امکانات دیگری تصور شود که جای خود را به ابراز تمنا و تمایل بدهد. هنگامی که از عشق سخن گفته می شود، مساله زنانه، جنس مخالف، همجنس یا دوجنسی درمیان نیست.
درحال حاضر، هنگامی که زنان از مطالبات و خواست های خود سخن می گویند، واکنش هایی حاوی سرزنش و سوء ظن برمی انگیزند. «لیبراسیون» که خیلی علاقمند به «چهره» دختران تلفنی خوشحال از سرنوشت خویش است، درمورد سازنده نقاشی متحرک «اورلیا اوریتا» که در آلبومی یک رابطه برابر و شکوفا را بیان کرده، از «سیری ناپذیری جنسی» که یارش به آن دچار بوده سخن می گوید. (۲۱ فوریه ۲۰۱۴). تصویر قدیمی «زن حشری» چندان دور نیست...
با این حال، شافوزر و مترس نیکیتا (که نام واقعی اش ژان فرانسوا پوپل و او نیز از Strass است)، تایید می کنند که وقتی کار جنسی قانونی شود، بهبود شرایط کار، روسپیگری را «برای مردان خواستنی تر خواهد کرد» و زنان «بیشتر به خود اجازه خواهند داد که مشتری باشند (۱۳)». کشورهایی که این راه را برگزیده اند، مانند آلمان و هلند، شاهد چنین دگرگونی معجزه آمیزی نبوده اند. تنها [چیزی که عایدشان شده] گسترش روسپیگری اکثرا توسط زنان، زیرسلطه پااندازان و قاچاقچیان و بدون پیشرفت برای کسانی که به آن اشتغال دارند بوده است (۱۴).
معیارهای دوگانه ای که برجنسیت مردان و زنان حاکم است، موجب ساخت کلیشه ای شده که بی وقفه رنگ روز به خود می گیرد «روسپی دارای قلب بزرگ»: کسی که به دور از اعتراض به نظم موجود، خود را وقف بهزیستی مشتریان خود می کند. مرتوی می نویسد برای روسپیگری می باید : «این واقعیت که تنها هدف ارضای مشتری باشد، خود نیز به صورت یک ارضاء درآید (۱۵)». او با ادعای «آزادسازی زنانگی» کاری جز بیان شرایطی که به زنان برای خلوص و فداکاری تحمیل می شود نمی کند. با این حال، لغو ارتباط های نرخ گذاری شده، به مفهوم تحقق یک رابطه جنسی «خوب» و رها شده از فشار نیست. تخیل جنسی تسلیم آمیز می تواند در چهارچوب یک رابطه رایگان نیز وجود داشته باشد.
اما مرتوی با اعتراض پاسخ می دهد که روابط رایگان وجود ندارد. درمیان زوج متمایل به جنس مخالف، رابطه جنسی دربرابر کار بازتولیدی که زنان انجام می دهند است. ازدید او، برای زنان رابطه جنسی لذت بخش غیرممکن است. او روابط خارج از روسپیگری را به «کار داوطلبانه» ای تشبیه می کند که «دستگاه سرمایه داری را تغذیه می کند»، این کاری است که یقینا روسپیگری انجام نمی دهد. می توان ضرورت مبارزه هم علیه روسپیگری و هم علیه وابستگی خانگی را نتیجه گیری کرد تا تسلیم شدن به هردو...
مونا شوله برگردان شهباز نخعی
http://anthropology.ir/node/25592