فراموش کردم
رتبه کلی: 1154


درباره من
agha farid , 16 sale
madreseye allame amini
dg ham hich
rasti dus daram foot bal bazi konam ta toye television nega konam :D

بر در دیوار قلبم نوشتم ورود ممنوع

عشق آمد و گفت من بی سوادم
------------------------------------
دوستم بدار
شاید فردایی نباشد
忽然醒了过来,“转头重。若哪个捉得射死我的,便教他
言语不得”的晁盖谆嘱咐道:“贤弟保重。若哪个捉得射来,“转头
Agghha Farid (farid-pinar )    

شیخ و مریدان

درج شده در تاریخ ۹۰/۱۲/۲۸ ساعت 21:49 بازدید کل: 1466 بازدید امروز: 109
 

روزی شیخ علی با مریدان خویش در مجلسی بودندی و شیخ برای آنها از کارهای خارق العاده صحبت مینمودندی!ناگاه مریدی زشت صورت و سیرت برخواست و به نزد شیخ رفت گفت یا شیخ من میتوانم از فاصله 7 قدمی در قدحی که روبروی شماست بشاشمندی !!شیخ فرمود محال است حاضرم با تو 500 سکه شرط ببندمی توانیدندی!مرید قبول بکرد و 7 قدم فاصله بگرفت و شروع کرد به شاشیدن ناگهان کنترل از کف بدادندی و همه جا بشاشیدندی به جز داخل قدح!! کنار قدح، روی مریدان و حتی شیخ نیز بی نصیب نماندی ولی شیخ شادمان از اینکه شرط را برده گفت باختندی! سکه ها را رد کن بیایدندی!

 مرید ابتدا با مرید دیگری پچ پچی کردندی و برگشت و شادمان پانصد سکه را به شیخ دادندی!شیخ فرمود:تو همین الان 500 سکه باختی چرا شادمانی؟ مرید گفت:با آن دیگرمرید هزار سکه شرط بسته بودمندی دراین مجلس روی همگان بشاشمندی حتی شما شیخ و نه تنها ناراحت نشوید، بلکه خوشحال نیز بگردیدندی!!  شیخ و مریدان چون این را بشنیدندی فهمیدندی که پول تا چه اندازه کثیف بودندی لذا جامه دریدندی و به بیایان رفتندی و از خشتک خود را به دار آویختندی!!!

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۰/۱۲/۲۸ - ۲۱:۴۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
3
4
5
1 2 3 4 5


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)