تادرون سینه قلبم می تپد,تا که خونی در رگم جاری بود
تا که جانی هست اندر قالبم یا علی جاریست هر دم بر لبم
می تراود نام او از نای من عشق او جاریست در رگهای من
نام مولایم علی ذکر من است تا ابد این واژه در ذهن من است
ذکر او جان مرا مستی دهد نیستم من او مرا هستی دهد
عشق او سر وجود ادم است هستی و بودو نبود عالم است
انکه می زد قالب ما را زخشت حب مولایم علی با ان سرشت
زنده باشم یا که باشم در کفن عشق او همواره در جان است وتن
مرگ هم قادر نباشد تا تو را از علی و عشق او سازد جدا
عمر من با عشق او گردیده طی بعد صد قرن ار زخاکم رست نی
در هجوم باد نی های لبم یاعلی گویند در هر پیج و خم
هر چه نی روید زخاک نای من هر زمان در ان دمیدی نایزن
صوت نی بی وقفه گوید یا علی که چون ذکرش بوده در هر مشکلی
بعد مرگم هر که ذر این نی دمیدذکر یا مولا علی از او شنید
گر که نی رویید از خاک دلم خوشنویسی سازد با ان نی قلم
یا علی خواهد نوشت او تا ابد که از علی عمری گرفته است او مدد
یا علی بوده است بر لوح دلم جز علی کی می نویسد این قلم