(two hearts)(two hearts)(two hearts)(two hearts)(two hearts)(two hearts)(two hearts)
نامه خدا به انسان
صبح که و بیدارشدی نگاهت میکردم،اما متوجه شدم که خیلی مشغول انتخاب لباسی که میخوای بپوشی،فکر میکردم یه لحظه وقت داری بمن بگی"سلام"اما بعد دیدمت که ازجا پریدی،اما در عوض تو به دوستت تلفن زدی.با آن همه کارگمان میکنم که وقت نداری با من حرف بزنی.متوجه شدم قبل از نهار هی دوروبرت را نگاه میکنی؛شاید خجالت میکشیدی،یادم نکردی!بعد از انجام چند کار در حالیکه تلویزیون نگاه میکردی،شام خوردی،بازم با من صحبتی نکردی!به خانوادت شب بخیر گفتی و خوابیدی.نمیدانم چرا بمن شب بخیرنگفتی؛اما اشکالی ندارد مگر صبح بمن سلام کردی؟!صورتت را که خستهء تکرارِ یکنواختی های روزمره بود لمس کردم چقدر مشتاقم که بگویم چطور می توانی زندگیه زیباتر ومفیدتر را تجربه کنی،احتمالاً متوجه نشدی که من در کنارت و برای کمک به تو آماده ام.من آنقدر دوستت دارم که همیشه منتظرتم،منتظر یک سرتکان دادن،یک دعا،یک فکر یا گوشه ای ازقلبت که بسوی من آید،به امید روزی که کمی بمن وقت بدهی
بخاطر خودت! آیا وقت داری که این نامه را برای دیگر عزیزانم بفرستی؟اگر نه عیبی ندارد من همیشه دوستت دارم ، خدا....(two hearts)
(!!!)(!!!)(!!!)(!!!)(!!!)