فراموش کردم
رتبه کلی: 201


درباره من
فرشید1373 (farshidjoon )    

ورود دختران (ممنوع) لطفا وارد نشین!!!

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۱/۱۷ ساعت 20:16 بازدید کل: 537 بازدید امروز: 118
 

 

اگه اشتباهی یه خانومی وارد شد و مطالبو خوند

 

لطفا ناراحت نشه چون فقط برا خنده گذاشتم و فاقد

 

ارزش دیگه ای هست...




فرمول یک !

 

همیشه بخاطر داشته باش

 

 

دخترها از1230 تا 1400 (ه.ش)

 

سال 1230 : (مرد):دختره خیر ندیده من تا نکشمت راحت نمیشم....
زن:آقا حالا یه غلطی کرد شما ببخشید!نا محرم که خونمون نبود.حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده...!!!
مرد: بلند خندیده؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می خواد بره بقالی ماست بخره. نخیر نمی شه باید بکشمش...
بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه.
سال 1280
مرد: واسه من می خوای بری درس بخونی؟ می کشمت تا برات درس عبرت بشه. یه بار که مُردی دیگه جرات نمی کنی از این حرفا بزنی. تو غلط می کنی. تقصیر من بود که گذاشتم این ضعیفه بهت قرآن خوندن یاد بده. حالا واسه من میخای درس بخونی؟؟؟
زن: آقا ، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نکرده می گیره ها! شکر خورد. دیگه از این مارک شکر نمی خوره. قول میده...
مرد( با نعره حمله می کنه طرف دخترش ): من باید بکشمت. تا نکشمت آروم نمی شم. خودت بیای خودتو تسلیم کنی بدونه درد می کشمت...
-- بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه
سال1330
مرد: چی؟ دانشسرا (همون دانشگاه خودمون)؟ حالا می خوای بری دانشسرا؟ می خوای سر منو زیر ننگ بو ی؟ فاسد شدی برا من؟؟ شیکمتو سورفه (سفره) می م...
زن: آقا، ترو خدا خودتونو کنترل کنین. خدا نکرده یه وخ (وقت) سکته می کنین آ...
مرد: چی می گی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نکوشم (نکشم) دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادو بیگیرم. یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف ی...
-- بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه

سال1380
مرد: کجا؟ می خوای با تکپوش (از این مانتو خیلی آستین کوتاها که نیم مترم پارچه نبردن و وقتی می پوشیشون مث جلیقه نجات پستی بلندی پیدا می کنن) و شلوارک (از این شلوار خیلی برموداها) بری بیرون؟ می کشمت. من... تو رو...می کشم...
زن: ای آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان دیگه همه همینطورین (شما بخونید اکثرا).
مرد: من... اینطوری نیستم. دختر لااقل یه کم اون شلوارو پائین تر بکش که تا زانوتو بپوشونه. نه... نه... نمی خواد. بدتر شد. همون بالا ببندیش بهتره...
سال1400
زن: دخترم. حالا بابات یه غلطی کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت می پره. آروم باش عزیزم. رنگ موهات یه وقت کدر می شه آ مامی. باباتم قول می ده دیگه از این حرفا نزنه...
-- بالاخره با صحبتهای زن، دخترخونه از خر شیطون پیاده می شه و بابای گناهکارشو می بخشه !












دخترا چند نوع داداش دارن؟!

داداش اینترنتی تا هر وقت خواستن ازش اکانت مجانی بگیرت!و بدون وجدان درد اد لیستشو نو پر از این داداشیهای رنگ و وارنگ کنن
2-داداش خر زور تا در موقع لزوم حال بعضیا رو بگیره

3-داداش خوش تیپ و پولدار تا به دوستاش بگه این بی-اف منه

4-داداش خر خون تا در موقع امتحان براش تقلب بنویسه

5-داداش ماشین دار تا اونو اینور و اونور برسونه

6-داداشی که چشم دیدنشو نداره(همون داداش واقعی خودش)! 







سلام این یه مطلب خیلی جالب هستش پیشنهاد می کنم تا اخرش رو بحونید کم وقتت رو میگیره پس بخون

مادر داماد : ببخشین ، کبریت دارین؟
خانواده عروس : کبریت ؟! کبریت برای چی!؟
مادر داماد : والا پسرم می خواست سیگار بکشه...
خانواده عروس : پس داماد سیگاریه....!؟
مادر داماد : سیگاری که نه.. والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سیگار می چسبه..
خانواده عروس : پس الکلی هم هست..!؟
مادر داماد : الکلی که نه... والا قمار بازی کرده و باخته ! ما هم مشروب دادیم بهش که یادش بره
خانواده عروس : پس قمارم بازی می کنه...!؟
مادر داماد : آره... دوستاش توی زندان بهش یاد دادن...
خانواده عروس : پس زندانم بوده...!؟
مادر داماد : زندان که نه... والا معتاد بوده ، گرفتنش یه کمی بازداشتش کردن...
خانواده عروس : پس معتادم بوده...!؟
مادر داماد : آره... معتاد بود ، بعد زنش لوش داد...
خانواده ی عروس : زنش !!!؟؟؟

نتیجه اخلاقی : همیشه موقع خواستگاری رفتن کبریت همراهتون داشته باشین!




میدونین دختر چطوری درست شده؟ نمیدونین؟ میدونین؟



به هر حال من براتون میگم تا بدونین :

یه روز ملانصرالدین نشسته بود کنار رودخونه و داشت با خودش فکر میکرد که چیکار کنم که یه اختراعی

چیزی به اسمم ثبت بشه.

هرچی فکر کرد چیزی به ذهنش نرسید. بلند شد و رفت. تو راه توی جنگل دو تا خر دید (روایات در مورد

رنگ خرها زیاده پس میگذریم). بعدش خرها رو برداشت و رفت تو آزمایشگاه خودش. بعد خرها رو گذاشت

تو دستگاه پرس پرس کرد. میدونین چی ازش در اومد؟ نمیدونین؟

خب من بهتون میگم. از توش یه موجود فوق العاده عجیب در اومد که ملانصرالدین اسمشو گذاشت دوخر.

چون از دوتا خر درست شده بود. به مرور زمان این موجود عجیب غریبو زشت رشد پیدا کرد و عین باکتری

تموم دنیا از اون پر شد و به تدریج اسمش از دوخر به دختر تبدیل شد. در ضمن بعد اون ماجرا ملانصرالدین

رو دار زدن. چون به جای خدمت به جامعه به اون خیانت کرد.

این بود تاریخچه درست شدن دختر.

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۰۱/۲۵ - ۱۳:۱۵
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
1 2


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)