چگونه بگویم ؟ اصلا از چی بگم ؟ از این همه تنهایی ؟ یا از این مرحم
تنهاییم که فقط سیگار شده ؟ ولی بدون این مرحم الان جای خالیه تورو واسم پر
میکنه . منو درک میکنه . همون کارایی که تو هیچوقت نکردی .
به من عشق تعارف نکنید .
قبلا صرف شده است !
به دستانم فندکی ٬ کبریتی ٬ سنگ آتش زنه ای برسانید تا برای هضم عشقم ، سیگاری ٬ دلی ، جانی ، خاطره ای را آتش بزنم . . .
به من نگو ( سیگار ) نکش !
بپرس برا کدوم دردم سیگار میکشم ؟!
بپرس اصلا چرا سیگاری شدم ؟!
مطمئن باش اون موقع خودت برام کبریت میکشی . . .
در سینه ام زخم های عمیقی هست !
انگار کسی مرا با زیر سیگاری اشتباه گرفته است . . .
نگران شب هایم نباش . . .
تنها نیستم !
بالشم. . .
هق هق سکوتم. . .
قرص هایم . . .
پاکت سیگارم . . .
لرزش دستانم . . .
همه هستن ، تنها نیستم . . . !
آدمها برای یکدیگر نقش سیگار را بازی میکنند !
همدیگر را میکشند . . .
لذت میبرند . . .
دود میکنند . . .
تمامت میکنند . . .
خاموشت میکنند و بعد از اندک زمانی سیگاری دیگر . . .
افسوس . . . !
زیر سیگاری ام را خالی نکن !
اینها که میبینی ته سیگار نیستند ، لحظه لحظه خاطراتم را برایشان تعریف کرده ام . . .
این ها خط به خط ِ برگ های دفترچه خاطرات من است !
درد مرد را ...
یا مرد می فهمد یا دود سیگار !
بعضی آدما باید مثل پاکت سیگار برچسب هشدار داشته باشن تا فراموش نکنی که دوست داشتنشون از درون نابودت می کنه …
جاسیگاریم را گم کرده ام ... تو ندیدیش ؟
خودش مهم نیست ... زیرش دردهایم را قایم کرده بودم ...
همین که فهمید غم دارم آتش گرفت ...
به خودت نگیر رفیق ! سیگارم را گفتم ...
سیگاری گوشه لبم بود و دنبال کبریت بودم ...
گفتم آقا آتیش دارید ؟
گفت تو جیبم نه ... اما تو دلم هست ...
به کارت میاد ؟
حالا که رفته ای مرد شده ام !
بسته بسته سیگار می کشم تا تو را دود کنم در خیال خسته ام ...
بعضی ها درد می کشند
بعضی ها سیگار
من سیگار را با درد می کشم …
وای از نیمه شبی که بیدار شوم ، تو را بخواهم و پاکت سیگارم خالی باشد …
عادت ندارم سیگارم را با آتش دیگران روشن کنم !
دلم با آتش دیگران سوخت برایم کافی بود …
به کبریت نیازی نیست
سیگار را بر لبم می گذارم و به دردهایم فکر میکنم ، خودش آتش می گیرد …
شمرده بودم
پنج سیگار راه بود تا خانه ی تو
سیگار پشت سیگار ، کوچه به کوچه
می گردم و نمی رسم …
خواستم با یکی درد دل کنم ، اول ازش پرسیدم سیگار داری ؟
گفت میخوای بکشی ؟
گفتم نه تو بکش تا طاقت حرفامو داشته باشی …
همه نیمکتهای پارک 2 نفره اند ؛ بی خیال !!! روی چمن میشینم !
سیگارم چه خوب درک می کند مرا ...
این نو عروس هر شب تنهایی هایم ، لباس سپیدش را تا صبح برایم می سوزاند ...
چه لذتی می بریم از این همخوابی ...
او از جان مایه می گذارد و من از عمر ...
هر دو می سوزیم به پای هم !!!
امروز...
انگار کسی آمد...
و هوای دلتنگی ات را ...
هی در آسمان اتاقم پاشید ...
و تو نبودی......
دلتنگم اما
تو را طلب نمیکنم...نه اینکه بی نیازم ... صبورم.. "
هنوز تکه ای از تو در من است که گاهی لعنتی بدجور دلتنگت می شود
مـن عاشق نیستم …
فقط گاهی حرف تو که می شود ، دلم مثل اینکه تب کند ، گرم و سرد می شود … آب می شود … تنگ می شود
عشق لیاقت میخواهد و عاشق شدن جرات...
همیشه در پی كسی باش كه
با تمام کاستی ها و کمی ها و عیب هایت،
حاضر باشد به تو عشق بورزد
و تو را به همه دنیا نشان بدهد
و بگوید كه: "این تمام دنیای من است"
در وفا هیچ کس استاد نیست ، ولی در بی وفائی همه استادن چطوری استاد !؟
تا توانی یک دل و یک رنگ باش قالی از صد رنگ بودن زیر پا افتاده است.
آه ، آدرس ما رو نداری ؟ کوه دل ، میدان غم ،
خیابان وفا ، ایستگاه قلب ، مجاور فروشگاه عشق ،
عقب قلبهای شکسته . . .
به نسل های بعد بگویید ...
که نسل ما نه سر پیاز بود نه ته پیاز ...
نسل ما خود پیاز بود ...
که هر که ما رو دید گریه کرد
برای تو… نمیدانم چطور میگذرد…! اما برای من… انگار… خنجر بر گلویم گذاشته اند… اما نمیبرند…