ولنتاین
تنهایی رسوب کرد ته فنجان چایی
و دستهای من
که حس نوازش دستهای تو را داشت,
عادت کرد به لمس مدام فنجانی سرد !
.
میرسی
رفتنت را کوک کن گالیله گفت زمین گرد است همین روزهاست که میرسی به من !
تصادف
چه تصادفی ولنتاین ! من پشت چراغ قرمز تو از خیابان رد !