دستهای تو تصور نشاطی است که از حوصله ی چشمهای من به دست می آید ! مرا خواب مپندار من رَخت شسته نیستم و یا خار و خاشاکی دست باد من سیبی ام که از شاخه ای از آسمان آویزان است و پیوسته.. در هیاهوی صدای رفتن تو , هراسِ باد و قانون های چَرَند دنیا کابوسِ یک ناگهانِ بی وقت سرخی اش را نشانه می گیرد ! دیگر هیچ حرفی ندارم ! برو دختر حوا ! نیوتون مدتهاست منتظر یک سیب است تا قانون احمقانه ی جاذبه را کشف کند !
پنجم مرداد ماه92-امیر پیمانفر
این مطلب توسط رضا رضازاده بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۲/۰۵/۰۷ - ۰۱:۴۶
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید.
ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.