فراموش کردم
رتبه کلی: 5695


درباره من
Ehsan

Alizadeh




سخته عاشق باشی ولی هیشکی ندونه
اشکاتو زودی پاک کنی تا کسی ندونه
قشنگی عشق که میگن شاید همینجاست
سخته به قربون چشاش بری تو رویا
قدم قدم گریه کنی کنار دریا
سخته همش تو فکر باشی شاید نخوادت
خاطره هات ورق ورق بیاد به یادت




خسته شدم از بس چشم به در دوختم

نامه هام ندای دوست داشتنت رو میدند

از بس اسمتو صدا کردمدیواره اسمتو بلد شدند

از بس گریه کردم اشکی برای چشمام نمونده

از بس داد زدم صدام گرفته تو رو روز و شب صدا

می کنم شاید روزی ببینمت شاید روزی حست

کنم شاید بتونم ببوسمت

شاید روزی برات بمیرم

دوستت دارم



یه جور دوست داشتن هایی هست که هیچوقت پاک نمیشه از دل آدم ...

حتی با اشتباه ...

حتی با مرور زمان ...

حتی با هرچیز دیگه ...

این دوست داشتنا شاید فقط یه جور از دل آدما پاک شه ...

اونم مردن هست ...

همیشه

همه جا

همه ی لحظه ها

دوست داشتنت تو قلبم حک شده و هست عشقم


عشقم دلتنگتم بدجووووووور:(

چگونه بفرستم تپش های قلبم را برای تو....

تا باور کنی از یاد بردن کار من نیست....


در خاطری که تویـــی دیگران فراموشند ،


بگذار در گوشت بگویم


میـــخواهــمــــــــت


این خلاصه ی ،


تمام حرفای عاشقــــانه دنـــیاست

...Guitarist (flightboy )    

ازسال 1230 تا1400

درج شده در تاریخ ۹۲/۱۱/۲۳ ساعت 20:52 بازدید کل: 121 بازدید امروز: 121
 

   سال 1230
مرد: دختره خیر ندیده من تا نکشمت راحت نمی شم...
زن: آقا حالا یه غلطی کرد ، شما بگذر.نامحرم که خونمون نبوده. حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده...
مرد: بلند خندیده؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می خواد بره بقالی ماست بخره. نخیر نمی شه باید بکشمش...
-- بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه
سال 1280
مرد: واسه من می خوای بری درس بخونی؟ می کشمت تا برات درس عبرت بشه. یه بار که مُردی دیگه جرات نمی کنی از این حرفا بزنی. تو غلط می کنی. تقصیر من بود که گذاشتم این ضعیفه بهت قرآن خوندن یاد بده. حالا واسه من میخای درس بخونی؟؟؟
زن: آقا ، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نکرده می گیره ها! شکر خورد. دیگه از این مارک شکر نمی خوره. قول میده...
مرد( با نعره حمله می کنه طرف دخترش ): من باید بکشمت. تا نکشمت آروم نمی شم. خودت بیای خودتو تسلیم کنی بدونه درد می کشمت...
-- بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه
سال1330
مرد: چی؟ دانشسرا (همون دانشگاه خودمون)؟ حالا می خوای بری دانشسرا؟ می خوای سر منو زیر ننگ بوکونی؟ فاسد شدی برا من؟؟ شیکمتو سورفه (سفره) می کونم...
زن: آقا، ترو خدا خودتونو کنترل کنین. خدا نکرده یه وخ (وقت) سکته می کنین آ...
مرد: چی می گی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نکوشم (نکشم) دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادو بیگیرم. یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف کونی...
-- بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه سال1380
مرد: کجا؟ می خوای با تکپوش (از این مانتو خیلی آستین کوتاها که نیم مترم پارچه نبردن و وقتی می پوشیشون مث جلیقه نجات پستی بلندی پیدا می کنن) و شلوارک (از این شلوار خیلی برموداها) بری بیرون؟ می کشمت. من... تو رو... می کشم...
زن: ای آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان دیگه همه همینطورین (شما بخونید اکثرا).
مرد: من... اینطوری نیستم. دختر لااقل یه کم اون شلوارو پائین تر بکش که تا زانوتو بپوشونه. نه... نه... نمی خواد. بدتر شد. همون بالا ببندیش بهتره...
سال1400
دختر: چی؟ چی گفتی مرتیکه ی ****؟ دارم بهت می گم ماشین بی ماشین. همین که گفتم. من با الکس قرار دارم ماشینم می خوام. میخوای بری بیرون پیاده برو...
باباه:جیکش در نمی یاد...
زن: دخترم. حالا بابات یه غلطی کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت می پره. آروم باش عزیزم. رنگ موهات یه وقت کدر می شه آ مامی. باباتم قول می ده دیگه از این حرفا نزنه...
-- بالاخره با صحبتهای زن، دخترخونه از خر شیطون پیاده می شه و بابای گناهکارشو می بخشه.
 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۱۱/۲۳ - ۲۰:۵۲
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (2)