توی دفتر کارم نشسته بودم و مشغول انجام امورات اداری بودم که خانمی با حجابی بد به من مراجعه کردند. بعد از اینکه کار اون خانم رو ا نجام دادم بهشون گفتم : میشه لطف کنین حجابتون رو رعایت کنین؟ اون خانم در جواب به من گفتن: من فکر نمیکنم حجابم مشکلی داشته باشه، به نظرم حجابم خوبه.
به اون خانم توضیح دادم چرا حجابشون مشکل داره و چرا باید حجابشون رو رعایت کنن. اما قانع نشدن و گفتن: تازمانی که بنده رو قانع نکنید حجابم رو رعایت نمی کنم. این رو گفت و رفت.
دو روز بعد مجدد همون خانم به بنده مراجعه کرد. بلافاصله بعد از ورود ایشون به اتاق بنده دوتا ارباب رجوع چشم هیز هم وارد اتاق شدن تا ببینن این خانم کجا میره و چیکار میکنه.
من با نگاهی پر از حرف باعث شدم تا اون دوتا جوون از اتاقم برن بیرون و بعدش به اون خانم نگاه کردم و گفتم: یادتونه به من گفتین اگه به من ثابت کردین حجابم رو رعایت میکنم؟ جواب داد: بله یادمه.
به اون خانم گفتم: دلیلی بالاتر از این دوتا جوون چشم هیز که به دنبال شما راه افتاده بودن؟ بنده خدا یک مقدار با خودش فکر کرد و دید واقعاً برای بعضی ها شده مثل یک طعمه و وسیله ای برای لذت بردن و جواب داد: بله حق باشماست. از اون روز به بعد هروقت اون خانم رو توی اداره دیدم با چادر و حجاب مناسب بود...
پ,ن : متاسفانه اینجور خانم ها همیشه دنبال خود نمایی هستند و هرگز پیش خودشون فکر نمیکنن که ممکن هست عده ای مثل گرگ به اون ها به چشم یک طعمه و وسیله ای برای لذت نگاه کنند.
خواهرم….
چادر مشکی تو برایت امنیت می آورد
خیالت راحت!!!!
گرگ ها همیشه به دنبال شنل قرمزی ها هستند…