یه روز خانومی قبل از بر گشتن همسرش از سر کار
در نامه ای نوشت من خونه را تا ابد ترک کردم و دیگه حاضر نیستم
با تو زندگی کنم
.
.
.
.
.
و نامه رو گذاشت روی میز و خودش رفت زیر تختخواب
قایم شد
که عکس العمل شوهرش را بعد از خواندن نامه ببینه
شوهر خسته از سرکار اومد و وارد اتاق خواب شد
و چشمش به کاغذی روی میز افتادو نامه همسرش را خوند
بعد از خوندن نامه با خونسردی روی کاغذ چیزی نوشت
در همین حین زنگ موبایل شوهر به صدا در میاد و شوهر
جواب میده
سلام عزیزم من فقط لباسام و عوض کنم و میام منتظرم باش
فدات بشم
خدا را شکر این عفریته زنم از خونه رفته و برای همیشه
گورش و گم کرده خدا کنه دیگه ریختشو نبینم
اصلا ازدواج با اون بزرگترین اشتباه بود
کاش قبل از اینکه ریخت مکروهش را میدیدم با تو آشنا میشدم
الهی که قربون اون روی ماهت برم عزیز دلم منتظر باش من تا نیم
ساعت دیگه اونجام
و بعد در حالی که داشت زیر لب آوازمیخوند از خونه خارج شد
زن که از شدت عصبانیت وناراحتی داشت دغ میکرد بعد از خروج شوهرش
از زیر تختخواب اومد بیرون و رفت ببینه شوهرش چی نوشته
.
.
.
دید شوهرش نوشته
خنگول دیوونه کف پای چپت معلوم بود
آخه آی کیو لااقل خوب خودتو استتار میکردی
من میرم نون بگیرم و برگردم