درباره من
بی تو دلم میگیرد و با خودم میگویم کاش آن یک بار که دیدمت گفته بودم که بی تو گاه دلم میگیرد... که بی تو گاه زندگی سخت میشود که بی تو گاه هوای بودنت دیوانهام میکند اما نمیگفتم که این «گاه» ها گهگاه تمامِ روز و شب من میشوند آن وقت بغض راه گلویم را میگیرد درست مثل همین روزها... تنها نشستم تازه بعد از این همه وقت یادم افتاد چقدر نیستی چقدر توی این روزهایی که باید باشی نیستی دلم گرفت برای همه ی این نبودن ها برای اینکه می شد باشی و نیستی نیستی دلم گرفت! این روزا دلم واسه کسی تنگ شده که دستم بهش نمیرسه .. دارم اذیت میشم اما این احساسو دوس دارم .. عیبی نداره که نیستی،مهم اینه که هنوزخاطرت و خاطراتت با منه و واسم عزیزه .. من پر روتر از اونم که از دوس داشتن تو دست بکشم .. حوصـــله خوانــدن ندارم حوصـــله نوشتــن هم ندارم این همـــه دلتنـــگی دیگر نه با خــواندن کم می شود ، نه نوشـــتن... دلـــم تو را می خـــواهد! فقــــط همــــین! دلم تنگ شده برایت اما نمیشود برایت بگویم از این دلتنگی ...! نمی توانم !! اما دلتنگیم را نشانت می دهم با این نوشته جایی می گذارم که بخوانیَش کاش بدانی مخـــاطب من تـــــو بوده ای ...! جوابـــی نمی دهی ...؟! ehsasimin hammise sana gora omrumun akhirina jan galajakh |
mohammad ardebili
(g405 )
برچسب ها:
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (0)
|