|
آلبوم:
تصاویر پروفایل
![]()
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
169 بازدید امروز: 166
توضیحات:
روز عیسی بن مریم ( علیه السلام ) در بیابان بود باران شدیدی او را گرفت به هر طرف روی کرد پناهی و مکانی ندید. تا رسید به جائی دید یک نفر نماز میخواند وبه حوالی او باران نمی بارد . چون نماز را تمام کرد حضرت عیسی ( علیه السلام ) به او فرمود : بیا دعا کنیم تا باران آرام بگیرد .
عـــابد : من چگونه دعا کنم و حال آنکه چهل سال است که در این مکان به عبادت خدا قیام کرده ام تا توبه مرا قبول کند و هنوز قبول توبه ام معلوم نیست . عیسی ( علیه السلام ) : از کجا می دانی که توبه تو قبول نشده است ؟ عـــابد : من از خدا خواسته ام هر وقت توبه من قبول گشته است یکی از پیغمبرانش را به اینجا بفرستد. عیسی ( علیه السلام ) : توبه تو قبول شده است . من عیسی پیغمبرم بگو ببینم چه گناهی کرده ای ؟ عــابد : روزی در تابستان بیرون آمدم هوا بسیار گرم بود گفتم : این چه روز گرمی است ما را کشت !!
درج شده در تاریخ ۹۳/۰۹/۱۸ ساعت 12:13
برچسب ها:
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (1)
|