gesmate 3 dastanam

salam be baro bach mianaly

تا این که یه سیلی زد تو گوشم انگار دوایه دردم بود احساس کردم دیگه اون احساس رو ندارم که یه هو یه چیزه خورد پسه کلمو دیگه هیچی نفهمیدم.

وقتی به هوش اومدم پشته سرم درد میکرد خواستم با دستم لمسش کنم که فهمیدم دسام تو دسبنده خواستم یه چیزی بگم ولی به دهنم چسب زده بودن خواستم پاشم که یههو یه دختر اومد چکمهشوگزاشت رو سینمو فشار داد سرشو به سرم نزدیک کردو یه  لبخند خوشگل زدو با ارامشه تمام اون چسبواز اینوره صورتم کشییییییییییییییید

خدا میدونه چه دردی داشت.

سلام من از بخشه...sia هستم و ماموریت دارم تورو برایه انجامه ارمایش به سازمان ببرم

چرا؟

مگه نمیدونی هه تو الوده شدی !

چیییییییییییییییییییییی ؟

من میخواستم بهتون بگم ولی شییییییییییییییییی حرفففففف نزن!!!!!!!

منو سواره ماشینش کرد تو راه داشتم به زندگیم فک میکردم  به بد بختیام...

که یهدونه تریلی با سرعت زد به ماشین

چرخیدنه ماشین تو هوا رو کاملا" یادم بود

 افراد مسلحی با ماسک از ماشین پیاده شدن اومدن به سمته درم دختره رو هم در اووردنو انداختن اون طرف

رو ماشین بنزین ریختنو ماشین رف روهوا چشمامو بستنو انداختن تو ماشین... 

omidvaram xosheton omade bashe nazar iadeton nare mamnon