چهل وپنج سال پیش میانه یک خیابان داشت از پارک فعلی بود تا میدان موشک (امام خمینی فعلی) که جاده بین المللی بود تمام اتوبوسهای آذربایجان وکامیونهای باری از این خیابان عبور میکردند .یادم میاد یک رستوران جای کتابخانه جنب پارک بود برای کامیونها ورستوران مجیدی ومقدم هم داخل شهر اتوبوسها ومسافران راسرویس میداد .
میانه ماشین نبود سه چهار ماشین قدیمی (شورلت -پابدا ) برای راه آهن کار میکردند .ما برای تماشای ماشین وتوریستهای خارجی به خیابان پهلوی میآمدیم .داخل شهر هم بجای تاکسی ووانت درشکه (داشگا) وکالسکه (فایتون ) کار می کردند بعضی از فایتونها دواسبه بود .ای کاش آن موقع دوربین داشتیم وعکسهایی رابه یادگاری میگرفتیم .
با خودکار ذهنیتم را ترسیم کردم چون عکس نداشتم .
خانه ما بهمن آباد بود ودبیرستان شاپور که درس می خواندم در خیابان بهداری فعلی .موقع رفتن به مدرسه سر راهمان آویزان درشکه یا کالسکه میشدیم کالسکه ها قسمت پشت سبدی ساخته بودند که علوفه اسبها را میگذاشتند وما هم سوار آنجا میشدیم.اگر کسی هم ما را میدید یک شیطنتی میکرد وراننده را خبر میکرد که
(دالا بیر قونوت..دالا بیر قنوت) قونوت شلاق بلند راننده بود که بر سر ورویمان حواله میشد وپیاده شده وفرار میکردیم .
یادم میاد یک ماه التماس کردم که پدرم دوچرخه بخرد تابا آن راحت به دبیرستان بروم .بعداز خرید متوجه شدم اونهم مشکل خودشوداره پاسبانهای آن زمان (پلیس راهنمایی نبود) میگرفتند وگواهینامه می خواستند .
چون وسیله نقلیه کم بود به دوچرخه گیر میدادند .مجبور شدیم گواهینامه دوچرخه پایی هم بگیریم
دیدن گواهینامه دوچرخه خالی از لطف نیست.در ضمن فامیل من قبلا خانمحمدی بود بعدا عوض کردم.
در سال 1350 گواهینامه دو چرخه را گرفتم .تا اینکه کم کم بعداز چند سال موتور آمد وما هم شیفته موتور شدیم
گرفتن گواهینامه موتور کمی برام سخت بود چون میانه راهنمایی رانندگی نداشت باید از تبر یز یا تهران میگرفتیم .
تااینکه بعد انقلاب یعنی سال 59 از تهران گرفتم .
حالا که گواهینامه هام رو شد بد نیست گواهینامه کشور امارات متحده را هم ببینید. پنج سال هم آنجا رانندگی کردم .