من معتقد بودم که حتی با وزیر آموزش عالی نیز بایست برخورد جدی شود، معنا ندارد که وزیر جمهوری اسلامی در آن ماجرا که یک جریان پیچیده سیاسی و پشت صحنه آن حداقل نامشخص بود، تصمیم عجولانه به استعفا بگیرد و عواطف دانشجوها را با این کار خود تحریک کند
فتنه 18 تیر سال 78 و حوادث پیرامون آن یکی از پدیدههایی است که با گذشت 15سال از آن هنوز بسیاری از زوایای آن شکافته نشده و آن گونه که حجتالاسلام علی اکبر ناطق نوری رئیس وقت مجلس شورای اسلامی میگوید، ابهامات زیادی درباره آن وجود دارد که تاکنون برای افکار عمومی روشن نشده است. رئیس اسبق مجلس شورای اسلامی معتقد است حادثه 18 تیر یک حادثه معمولی نیست بلکه از یک عقبه سیاسی برخوردار است که به جریان ملی مذهبی و نهضت آزادی ختم میشود. او البته از سهم مسئولان اجرایی دولت وقت در پیچیده شدن و حتی دامن زدن به اوضاع و تحریک دانشجویان غافل نشده و تأکید میکند: چنانچه در آن دوران در مسئولیت اجرایی حضور داشتم، جدیتر عمل میکردم. ناطق نوری همچنین تأکید دارد: من یقین دارم که در ماجرای کوی دانشگاه این لباس شخصیهایی که میگویند سازمان یافته و از جناح راست هستند، اصلاً وجود خارجی نداشتند.
اکنون که 15 سال از آن حادثه میگذرد، جماعتی از همان فتنهگران مطرود تلاش میکنند ضمن نزدیکی به برخی شخصیتهای انقلابی همچون ناطق نوری، زمینه بازگشت خود را به قدرت و حاکمیت هموار سازند، گرچه چندی پیش ناطق نوری در دیدار با حسین شریعتمداری تصریح کرده بود هرگز با طناب پوسیده این افراطیون به چاه نخواهد رفت. آنچه در پی میآید روایتی تازه از تعطیلی روزنامه سلام و ماجرای کوی دانشگاه تهران است که در جلد دوم کتاب خاطرات ناطقنوری به رشته تحریر درآمده است. به گزارش تسنیم، وی در کتاب خاطرات خود مینویسد: چون پیشتر در امور اجرایی بوده و وزارت کشور را در بحرانیترین شرایط کشور هم اداره کرده بودم، با حساسیت، جریان کوی دانشگاه را تعقیب کردم. خبرهایی که از آغاز صبح در اینباره میرسید، حکایت از این داشت که آن چه رخ میدهد، یک جریان عادی نیست. اصل ماجرا از این قرار بود که به دنبال توقیف روزنامه «سلام» و به بهانه اعتراض به این توقیف، در کوی دانشگاه تظاهراتی شد که بعد به بیرون هم کشیده شد.
راهپیمایان مسیری را طی کردند، سپس نیروی انتظامی با آنها برخورد کرد که منجر به آن حوادث شد. من اصل جریان را هم عادی نمیدیدم، زیرا توقیف یک روزنامه نمیتوانست این قدر موجآفرینی کند، گرچه همان موقع شنیده بودم که بعضی از افراد جبهه دوم خرداد میگفتند: «توقیف این روزنامه به این آسانی نیست، این غیر از روزنامه«طوس» و «جامعه» است و نظام اگر بخواهد با روزنامه سلام برخورد کند، باید خسارت سنگینی بپردازد.»
این سخنان از آنها شنیده شده بود و این ذهنیت را ایجاد میکرد که هدف از این سخنان، پیشبینی طرح و برنامهای بود که اگر حادثهای به این شکل رخ بدهد، چه باید کرد، از این رو وقتی حادثه رخ داد و روزنامه توقیف شد، حوادث و نتایج آن برای من غیرمترقبه نبود. با این سابقه ذهنی و خبرهایی که داشتم، وقتی حادثه رخ داد، آن را عادی ندانسته و جریان را تعقیب کردم تا اینکه گفته شد راهپیمایان به خیابان ریختند و تخریب کردند.
ماجرا زیر سر نیروهای ملی- مذهبی بود
آنها شعارهای تند و تیز و توهینآمیزی را علیه ارکان بالای نظام و قوه قضائیه و حتی به مقاممعظم رهبری میدادند، در حالی که ایشان هیچ نقش و دخالتی از این جهت در این نوع کارها ندارند، یعنی آقا نمیگویند این روزنامه را ببندند، یعنی در ریز قضایا دخالت نمیکنند. شأن رهبری ایشان اجل از این است که در این مسائل ریز دخالت کنند. ایشان سیاستهای کلی را بیان میکنند، ممکن است که به طور کلی هشدار و اخطار هم به مطبوعات بدهند، همانطور که ممکن است به قوه قضائیه هم هشدار بدهند که تو به وظیفه خود عمل کن اما اینکه حالا تعیین مصداق بکنند، نیست، به اصطلاح معروف علمی و طلبگی خود ما، «حکم را در واقع حاکم بیان میکند، ولی تشخیص مصداق و موضوع با مکلف است» و آنجا هم مکلف قوه قضائیه بود که برخورد کرد.
من به لحاظ اینکه شم امنیتی داشته و کار امنیتی کرده بودم، احساس میکردم پشتصحنه دستهایی است که اینها را میگرداند و به طور جدی به این موضوع یقین داشتم. در همان روزها قبل از آن که حتی کسی دستگیر و بازجویی شود، یا مثل الان یک خرده شفاف شود، گفتم که ماجرا زیر سر نیروهای به اصطلاح ملی- مذهبی است. اینها رهبری میکنند و به نظر من قوه قضائیه اگر بخواهد این غائله را ختم کند، باید سران اینها را دستگیر نماید.
لذا معتقدم این جریان هدایت شده بود، برای همین من آرام نگرفتم و با اینکه در این زمینه مسئولیتی نداشتم، دائماً جاهای مختلف از دفتر خودم در مجلس تلفن میزدم. با آقای ذوالقدر و آقای رحیم صفوی فرمانده محترم سپاه نیز پیدرپی تماس میگرفتم و آنها هم میگفتند هنوز به ما دستور داده نشده و علت دارد که دستور داده نشده، حتماً شما در جریان هستید، البته آقایان هم ناگزیر هستند که ضوابط را رعایت کنند، چون در این درگیریها که نان و حلوا تقسیم نمیشود، ممکن است دو نفر هم کشته شوند و آن وقت به این فرماندهان بگویند شما به چه مناسبت وارد شدید. از این رو این اغتشاشگران فکر میکردند که واقعاً میدان باز است و هر کاری که دلشان بخواهد، میتوانند انجام دهند.
در واقع، فرصت خوبی بود که اینها خودشان را نشان دهند، ولی به نظر من، نباید هیچ فرصتی به اینگونه جریانها داد، از همان اول باید در نطفه خفه میشد. بالاخره در یک مقطعی دستور صادر شد که سپاه وارد عمل شود و در ظرف دو ساعت اغتشاشی که از «میدان بخارایی» تا «شهرری» کشیده شده بود، پایان یافت.
پرخاش به وزیر کشور وقت درباره گزارش بیربطشدر همین زمان، جلسهای در حضور مقام معظم رهبری از سران سه قوه، فرماندهان نظامی سپاه، وزیر اطلاعات، وزیر کشور و تا آنجا که من یادم است، دبیر شورای عالی امنیت ملی تشکیل شد.
مقام معظم رهبری از وزیر کشور سؤال کردند (نزدیک غروب بود) «اوضاع چه خبر است؟» گفت که «حاج آقا تظاهرات و ناآرامیها را جمع کردند و بر همه چیز مسلط هستیم». من چون خودم از بعدازظهر قضایا را تعقیب میکردم، خیلی عصبانی بودم، بین حرف پریدم و با تندی گفتم: «آقا ایشان گزارش بیربطی میدهند، این طور نیست. همین الان در میدان بخارایی، سپاه درگیری دارد. اینها را آقای صفوی بفرمایند. آقای رحیم صفوی گفت: «درست است». جالبتر از همه اینکه خود آقا فرمود: «تنها در میدان بخارایی نیست، شهر ری هم الآن آشوب است، » یعنی خود آقا از همه ما بیشتر، خبر داشت.
سران نهضت آزادی باید دستگیر و محاکمه میشدندمن همان جا گفتم که «آقا، بنده اعتقاد دارم نهضت آزادی و این نیروها در پشت پرده این جریان هستند و اگر ما بخواهیم این آشوب و شورش را بخوابانیم، به نظر من باید سران اینها را دستگیر کرده، عدهای که در صحنه آشوب کردند را هم به سرعت محاکمه کنیم. حتی اگر لازم باشد- دیدیم که اینها به هرحال بحران ایجاد کردند را هم به سرعت محاکمه کنیم و حتی اگر لازم باشد- آنها را به سینه دیوار بگذاریم. اگر قصد براندازی نظام را دارند و با اسلام محارب هستند، با آنها برخورد شود». بعضی از مسئولان خیلی جا خوردند و گفتند: این نوع حرف زدن جلوی آقا؟! اما من ریشه اغتشاش را در نهضت آزادی میدانم، اینها دنبال براندازی هستند و در کشور بحران ایجاد میکنند و بالاخره باید با آنها برخورد کرد، حکومت تعارف ندارد. در نهایت، با این ناآرامیها خوب برخورد شد و بعضیها را هم دستگیر کردند.
باید با وزیر علوم و عواملش برخورد میشدبا تأیید مقام معظم رهبری سپاه توانست عمل کند البته من نظرم این است که در رابطه با حادثه کوی حق بسیاری از نیروها تضییع شد. ما تحت تأثیر شرایط آن دوره و همچنین یک مقدار رودربایستی قرار گرفتیم، یک مقدار مصلحتاندیشی کردیم و نیروی انتظامی و افرادی هم مثل آقای نظری و افسر دیگری که در منطقه، مسئول عملیات بودند- که افسران خوبی هستند- به نظر من وجهالمصالحه قرار گرفتند، اینها قربانی شدند. من معتقد بودم که حتی با وزیر آموزش عالی نیز بایست برخورد جدی شود، معنا ندارد که وزیر جمهوری اسلامی در آن ماجرا که یک جریان پیچیده سیاسی و پشت صحنه آن حداقل نامشخص بود، تصمیم عجولانه به استعفا بگیرد و عواطف دانشجوها را با این کار خود تحریک کند. به نظر من او و دستیارانش در ردههای مختلف باید محاکمه میشدند اما خیلی مصلحتاندیشی شد. برخلاف شعارهایی که میدهیم- قانون و قانونگرایی- به نظر من، اینجا قانون خوب پیاده نشد و من اگر مسئول بودم، حتماً این طور عمل نمیکردم که عمل شد، جدیتر عمل میکردم.
ابهاماتی که هنوز روشن نشده استمن بعد از این جریان تا مدتی مصاحبه نکردم، بعد در یک مصاحبهای از من پرسیدند: «نظر شما در مورد این واقعه چیست؟ چرا تا حالا حرف نزدید؟» گفتم «برای اینکه تا حالا برای من مبهم بود که قضایا چیست، من به عنوان رئیس یک قوه نمیدانم چه میگذرد و الان هم برای من شفاف نیست. خیلی سؤالها و ابهامات هست وزارت کشور چه وقت در جریان حادثه کوی دانشگاه قرار گرفته، نیروهای تحت امر او چه کردهاند؟ چه زمانی وزارت کشور وارد عمل شده است؟ حادثه ساعت 2 نیمه شب رخ داده تا 8 صبح مسئولان کجا بودند؟ چه کسی دستور داده، چه کسی دستور نداده؟ چه کسانی از قبل در خوابگاه برای دانشجویان سخنرانی کردند؟ بعضی از نمایندگان مجلس و مسئولان چرا برای دانشجویان سخنرانی و آنها را تحریک کردند؟ اینها چه کسانی بودند؟ اینها باید مورد بحث قرار بگیرد، چرا استعفا دادند؟ چرا تحریک کردند؟»
با گرفتن یک منوچ و ملوس قصه را حل کردند!در این جریان چند نفر دستگیر شدند، از جمله منوچهر محمدی و یک زنی که او را هم گرفته بودند. معروف شد که با گرفتن یک منوچ و ملوس قصه حل شد! منشأ یک بحران و یک شورش این نیست. این پشت پرده دارد. الان هم به نظر من پرونده ماجرای کوی دانشگاه باید باز باشد و بعضی از مسئولان کشور باید آنجا پاسخ بدهند. حداقل هنوز برای ما ماجرا روشن نیست چرا سؤالها پاسخ داده نمیشود؟ چرا افراد دستگیر نمیشوند؟ چرا توضیح داده نمیشود؟چرا این واقعه به ابهام و اجمال گذشت؟ این قضیه فقط به محاکمه سردار نظری و پخش صحبتها و ادله و در نهایت حکم ایشان ختم شد ولی عوامل اصلی ایجاد این واقعه، هنوز مشخص نشده است.
لباس شخصیها هم عامل اغتشاشگران بودندناطق نوری در بخش دیگری از کتاب خاطرات خود میگوید: اختلاف من با آقای خاتمی سلیقهای بود، به این معنا که در ماجرای هجده تیر 1378، قائل بودم که باید سران نهضت آزادی دستگیر، محاکمه و با آنها برخورد قاطع شود، اما ایشان این اعتقاد را نداشت، تفاوت ما این است. من یقین دارم که در ماجرای کوی دانشگاه این لباس شخصیهایی که میگویند سازمان یافته و از جناح راست هستند، اصلاً وجود خارجی نداشتند، کما اینکه دادگاه هم به همین جمعبندی رسید.
آن لباس شخصیهایی هم که داخل کوی دانشگاه رفتند، معلوم نیست که همه آنها از کدام گروه بودند، یکی از ابهامات هم همین است که اصلاً این لباس شخصیها چه کسانی هستند؟ تحلیل من این است که خود اینها ممکن است از جریانی باشند که خواستند بروند آنجا شلوغ کنند، به هم بریزند و آشوب به وجود بیاورند که بعد بهرهبرداری کنند؛ ممکن است این طور باشد.