هراسانم از آدمهای زیادی مهربان
که آغوششان نه فقط برای تو
همگانیست ، بی قباله
گریزانم از این فکرهای سمی
که نه فقط روحم را
جانم را می کُشد
میل نوازش شدنم بی نهایت..
دلم آغوش می خواهد
سند ششدانگ ، انحصاری
نه یک آن ، نه یک لحظه
تا همیشه
تا نفس هست
تا آخر ِ جان ...