از باغ مي برند چراغانيت كنند / تا كاج جشن هاي زمستانيت كنند / پوشانده اند صبح تو را ابرهاي تار / با اين بهانه كه بارانيت كنند / يوسف به اين رها شدن از چاه دل نبند / اين بار مي برند كه زندانيت كنند / اي گل گمان نكن به شب جشن مي روي / شايد به خاك مرده اي ارزانيت كنند / يك نقطه بيش فرق ، بين رحيم و رجيم نيست / از نقطه اي بترس كه شيطانيت كنند / آب طلب نكرده هميشه مراد نيست / گاهي بهانه ايست كه قربانيت كنند
..........................................................................................................................................
انسان با سه بوسه تکمیل می شود : 1. بوسه مادر که با ان پا به عرصه خاکی می گذارد 2. بوسه عشق که یک عمر با ان زندگی میکند 3.بوسه خاک که با ان پا به عرصه ابدیت می گذارد
*********
همیشه به یاد داشته باشیم که چهار چیز است که نمیتوان آنها را دوباره بازگرداند : 1. سنگ ........ پس از رها کردن! 2. سخن ............ . پس از گفتن! 3. موقعیت ... پس از پایان یافتن! 4. و زمان ........ پس از گذشتن
وقتي به چيزي که برات آرزو بوده ميرسي ، تازه ميفهمي که آرزوش از داشتنش قشنگتره
تکیه بر دیوار کردم خاک بر پشتم نشست دوستی با هر که کردم عاقبت قلبم شکست
چه كسي مي داند كه تو در پيله تنهايي خود تنهايي ! چه كسي مي داند كه تو در حسرت يك روزنه در فردايي ! پيله ات را بگشا ، تو به اندازه يك دنيايي
بوي گيسوي تو را نيمه شب آورد نسيم / تازه شد در دل من ياد رفيقان قديم
گذشت زمان بر آن ها که منتظر مي مانند بسيار کند، بر آن ها که مي هراسند بسيار تند، بر آن ها که زانوي غم بغل مي گيرند بسيار طولاني، بر آن ها که به سرخوشي مي گذرانند بسيار کوتاه، " اما براي آن ها که عشق مي ورزند زمان را آغاز و پاياني نيست.
عشق را در دلت نگه دار. زندگي بدون عشق همچون باغ بدون آفتاب است که گلها در آن مرده ان
نه از آشنايان وفا ديده ام / نه در باده نوشان صفا ديدهه ام / ز نامردمي ها نرنجد دلم / که از چشم خود هم خطا ديده ام
در عشق اگر عذاب دنیا بکشی با اشک دو دیده طرح دریا بکشی در خلوت من هزار فرصت باقی است تنها نشدی که درد تنها بکشی