فراموش کردم
اعضای انجمن(187) ارتباط با مدیریت انجمن طریقه آپلود عکس ، فیلم وموسیقی میانالی از نگاهی متفاوت طریقه قرار دادن موسیقی و کلیپ در مطلب
جستجوی انجمن
ابوالفضل قاسمی** (ghasemi2414 )    

ی داستان واقعی

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۷/۱۷ ساعت 11:05 بازدید کل: 202 بازدید امروز: 117
 

دوستان عزیزم خواهشا حتما بخونید و نظر بدین-این ی داستان واقعی هست که همین امسال برای خود من اتفاق افتاده-بخونید و ببنید که آیا حق با منه یا با دیگری

من برادری دارم که از بد روزگار خیلی شر و شیطون و به قول معروف واسه خودش جاهله-پارسال با یکی دعوا کرد که به شکایت و شکایت کشی کشید و موقتا با سند خونه آزادش کردیم-گذشت تا وقتی که حکم اومد و محکوم شد داداشم-ولی نرفت خودشو تحویل بده-اردیبهشت ماه واسه پدرم اخطاریه اومد که اگه تحویلش ندین خونتون مصادره میشه-از اونجا که ما خانواده آبروداری بودیم خودمون برادرمو بردیم تحویل قانون دادیم-داستان از اینجا شروع میشه-20مردادماه92ساعت 7صبح با جیغ و فریاد خواهرام به شدت از خواب پریدم و وقتی چشامو باز کردم دیدم ی نامرد پنجره رو به کوچه رو شکسته و داره تو خونه رو نگاه میکنه و دو نفر هم دارن میزنن در ورودی رو میشکنن-به شدت عصبی شدم و به سمت کوچه رفتم-همینکه وارد کوچه شدم چشمتون روز بد نبینه چندتا آدم قل چماق ریختن سرم و تا میتونستن کتکم زدن .....با مقاومت من دوتا شوکر بهم زدن ولی بازم حریفم نشدن-ی دفعه چشام به روی دنیا تیره و تار شد-بی وجدانا با اسپری فلفل زدن تو چشم و دیگه از حال رفتم و وقتی به هوش از شدت سوزش چشم فریاد میزدم و متوجه شدم که تو بازداشتگاه کلانتری بودم-سرتون رو درد نیارم-اون افراد مامور بودن که متاسفانه بدون اینکه خودشونو معرفی کنن و یا کارتی و حکم خودشونو نشون بدن مثل یاغی ها ریخته بودن و اشتباهی منو بجای داداشم گرفته بودن-با اینکه تو کلانتری متوجه شدن که اشتباه کردن بازم منو رها نکردن و وقتی پدرم و داداشم واسه آزادی من و رفع سوتفاهم اومده بودن کلانتری اونارو هم انداختن به قول خودشون تو سگ دونی-پدر من بازنشسته استانداری و برادرم هم کارمند دولته-متاسفانه مارو رها نکردن و تا شب نگه داشتن و ادبیات فوق العاده بدی تو حرفاشون بود-ی شکایت علیه ما نوشتن و صدجور انگ به ما زدن و 8شب فرستادن پیش قاضی کشیک-جالب اینه که قاضی کشیک با قید سند مارو آزاد کرد-الان سه ماهه که اسیریم و صدجور شاهد بردیم که دروغ میگن و بخاطر اینکه خودشون اشتباهشون رو لا پوشونی کنن دارن مارو اذیت میکنن-و جالب اینه که این اتفاق بخاطر این بوده که قاضی یادش رفته بوده که ما برادرمون رو تحویل دادیم و سند رو آزاد کردیم و بدین ترتیب بوده که حکم جلب داداشمو صادر کرده بوده؟حالا من از شما میپرسم اسم این عدالته؟ما بخاطر آبرو و حیثیت برادرمون رو اردیبهشت ماه تحویل داده بودیم ولی اونا آبرویی تو محل واسه ما نذاشتن-آش نخورده و دهن سوخته؟راستی یادم رفت حکم جلبشون رو هم که بعدا نشون دادن تاریخش واسه 25اردیبهشت بود-آقایون یادشون رفته بود اون موقع اقدام کنن-خدائیش این انصافه که ما الان بخاطر کاری که نکردیم اینجوری ی سره بریم دادگاه و پاسگاه؟هنوز جای کتک هاشون تو بدنم هست و چشام تا دو روز از سوزش داغون شده بود-همشونو به صاحب اسمم واگذار میکنم-

این مطلب توسط نویدصالحی بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۲/۰۷/۱۷ - ۱۱:۱۷
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
1 2


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)