نگاه پنجره جاريست در كرانه ي آبي
پر است دست بهار از شكوفه هاي گلابي
چگونه رود نپيچد به دست وپاي درختان؟
چگونه باغ ننوشد دو جرعه حرف حسابي؟
در اين بهار كه مستند كوه جنگل وصحرا
چگونه مست نباشم از آن نگاه شرابي؟
در اين بهار چنان دل به دست عشق تو دادم
كه شهره گشت در آبادي شما به خرابي
شكفته داغ تو درمن،شبيه شعله وخرمن
شبيه باغ بهار وشكوفه هاي گلابي