تشکل قومی و تکامل ادبیات شفاهی و مکتوب ترکی آذری
اشاعه دین اسلام در سرزمین آذربایجان و پذیرش آن از سوی مردمان این دیار و در نتیجه جایگزینی الفبای عربی به جای الفبای پیشین ، در شکل گیری هویت جدید مردم آذربایجان نقش بس مهمی را بازی کرد . در خلال این تحولات ،تکامل ادبیات شفاهی و مکتوب ترکی آذری در تشکل قوم آذری ،نقش ارزنده ای ایفا نمود و مرم آذربایجان با سیمایی نوین شناخته گردید که حکایت از مردمانی مسلمان و تورک آذری بودن آن میکرد.
پروسه پیدایش و تشکل قوم آذری و همه گیر شدن زبان ترکی آذری دراین سرزمین وسیع در سده یازدهم میلادی و قرون چهارم و پنجم هجری به فرجام رسید. در این دوره ،میان مناطق مختلف این خطه ، کم و بیش روابط اقتصادی برقرار بود. مرزهای اراضی تحت سکونت های ترک های آذری معین شده علایم کلی فرهنگ این مردم پدیدار میشد.
حال باید دید که این تشکل قومی در آذربایجان و یافتن هویتی جدید چگونه بوده و چه مراحلی را طی کرده است،در این زمینه ناگزیریم به گذشته برگردیم و قبل از همه نحوه مهاجرت ترکان به این سرزمین در ادوار مختلف را مورد مطالعه قرار دهیم . در این زمینه به کتاب (تاریخ زبان و لهجه های ترکی) تالیف دکتر جواد هیئت که اثرش را با استفاده از منابع دست اول تالیف کرده مراجعه میکنیم.
( بنا به نوشته هرودوت ، اولین مهاجرت اقوام تورک به آذربایجان ،در قرن هفتم قبل از میلاد به قولی با مهاجرت سکاها (اسکیت ها) شروع میشود. مهاجرتهای بعدی در قرنهای 4و 5 میلادی با آمدن هونها صورت گرفته است. در منابع ارمنی از هونهای سفید با نام خیلندورک یا خیلنتورک یاد شده (ماراکورات،ایرانشهر ص96)و شهر بلاسلغون در مغان جنوبی مرکز آنه بوده است.(بلاساغون نام یکی از شهرهای ترکستان شرقی نیز هست) ترکان قدیم بلغار، خزر ، آغاجری و سابیرها که به اروپای شرقی هم مهاجرت کردند ،به آذربایجان آمده و در اینجا سکونت گزیدند.
مورخین ارمنی از این مهاجرت به تفصیل یاد کرده اند(آباس کاتینا،موسی خورنk.kunik,Melanges Asiatiques.V.150 )
آغاجری ها از اقوام خزر محسوب می شوند در سال 460 میلادی و 8 سال بعد از آنها ساراغورها(ایغورهای زرد) به جنوب قفقاز آمدند و در سال 488 به نبر با ساسانیان برخاستند.نام آغاجری ها در دورانهای بعدی مثلا در حمله هلاکو به قلعه الموت ، در توارخ آمده و گاهی به شکل قاچار ثبت شده است.
رئیس سابیرها آمبازوک] در سال 508 با قباد پدر انوشیروان جنگ کرد،ولی فرزندانش با او پیمان بستند و علیه روم جنگیدند . در سال 515-516 ارمنستان را اشغال کردند و تا قونیه پیش رفتند. به طور کلی تا پایان سلطنت قباد ، آران و گرجستان و منطقه شمال آذربایجان در دست خزرها و اقوام نزدیک آنها بود. به این جهت به این مناطق کشور خزرها نیز میگویند. در زمان حمله اعراب ، عده ساکنین ترک زبان منطقه قابل توجه بود.روایت وهب بن منبه در کتاب (التیجان ) ابن هشام چاپ حیدر آباد ،موید این مدعاست. در این کتاب آمده است که روزی معاویه از مشاور خود عبید بن ساریه پرسید که آذربایجان چیست، عبید در جواب گفت اینجا از قدیم کشور ترکان بوده...
نظامی گنجوی هم از برخورد اسکندر مقدونی با ترکان ، در شرف نامه ، یکی از دو بخش اسکندر نامه سخن رانده و سروده است
زکوه خزر تا به دریای چین همه ترک بر ترک بینم زمین
توفیق حاجیف از این بیت، چنین برداشت میکند که:
نظامی گنجوی که عموما در اسکندر نامه ، تاریخ گری را از نظر دور نمیدارد، بی گمان این سخنان را بی اساس نمی گوید. ما بخش اعظم ملومات قدیم درباره ماد و آلبانی را از نوشته های یونانی اخذ می کنیم.نظامی ضمن فرا گرفتن مطالب تاریخی یونانی مربوط به اسکندر مقدونی ، بی گمان به آگاهی هایی نیز در مورد برخورد های مکرر ترکان با اسکندر نه تنها در سرزمین ماد ،بلکه به طور کلی در خاور زمین دست یافته بوده است.
آفرینش های ادبی بدیع شاعر بزرگ در عین حال دارای ارزش و سندیت تاریخی است . می توان گفت که ادعای انتشار اقوام تورک در سده 4 قبل از میلاد در خاور نزدیک و میانه و آسیای مقدم ادعایی است مستند.
با حضور اقوام مختلف تورک در منطقه نقش زبان ترکی در آذربایجان اهمیت یافت و این زبان لهجه های پیشین را تحت فشار قرار داد. برای اهالی جنوبی و ولایات شمالی زبان مشترک ایجاد شد که عبارت بود از ترکی آذربایجانی از خانواده ی زبانهای اورال- آلتائی ترکی
این زبان در سایه ی سادگی و قابل فهم بودن خود به سرعت گسترش یافت. آثار ادبی کلاسیک و مواد فولکولوریک، نظیر بایاتی ها داستانها= منظومه ها ترانه های بومی و حکایتهای عاشیقی خلق شد.
عاشیق ها در رسایی زندگی فرهنگی مردم ،نقش بسزایی داشتند. مردم در عروسی ها و جشنها ،داستانها و منظومه های عاشیقها را با علاقه گوش میدادند و تاثیر فراوانی میگرفتند. عموما عاشیق ها پس از پیش در آمد کوتاهی ،آهنگی مناسب با مضمون داستان می نواختند و آغاز به بازگویی آن می کردند.
در اثر صمیمیت عاشیق ها و صداقت آنان به مردم و آمالشان ،ضرب المثلهایی نظیر (عاشیق پدر مردم است)،(عاشیق هر جا مکان دارد)،(عاشیق از آن ماست) و غیره به وجود آمد.
((اوزان ها)) در میان افراد افراد قبیله ها از احترامی خاص برخوردار بودند . این خنیا گران قوپوز بر دست ،ایل به ایل و اوبه به اوبه می گشتند و نام سرافرازان قبایل را در سروده های خود جاودانه می کردند.
منظومه می سرودند و داستان می گفتند و به مثابه ریش سفید و دانای قوم، مردم را در حل دشواریهای زندگی یاری میکردند. اوزان ها نیاکان عاشیقهای کنونی بودند و نامدارترین و ماهرترین آنها (دده) نامیده می شدند. حماسه نامبردار ((دده قورقود))نیز از آثار خلاقه این اوزان هاست.
عاشیق ها تا به امروز ،در طول قرون متمادی ،همیشه با ساز و آواز خود ،در زندگی مردمان این دیار ،حضوری فعال داشته و شریک غم ها و شادی های آنان بوده اند و این حضور زنده نه تنها در بالندگی زبان و ادبیات شفاهی مردم آذربایجان ،تاثیر شگرفی داشته، بلکه جز لایتجزای فرهنگ مردم این سرزمین گشته است،چرا که عاشیق ها نه تنها باز گو کننده آرزوها ،احساسات و عواطف همزبانانشان هستند ،بلکه فریادگر وطنخواهی و عدالت طلبی های آنان نیز می باشند و به همین علت(وقتی که صدای عاشیق ،با زخمه سازش هم آوا می شود ،دیگر در پهنه حضور آدمها کسی نیست تا به خود فکر کند . همه با آواز و ساز او تا بی نهایت همسفر می شوند.
اسبم،سازم ،وطنم
ما چهار تنیم و یک جان
دشمن،جانم را بگیر...اما
اسبم،سازم ،وطنم را نمیدهم
عاشیق پسر زمانه خود است تا میراث پدران را پاس دارد . او در بستر تاریخ،پا بر راه داشت از ولایتی به ولایتی و از دیهی به دیهی ، در میان هر اجتماعی به خوشی می نشست تا عشق را نوا کند و ساز را صدا.
عاشیق و نوای عاشیقی برخاسته از گستره آذری نشین، عام ترین نغمات محبوب مردمی هستند که گوشها را به میزبانی سخن عشق می کشانند
مردم ترک زبان که از مدتها پیش ، در این سرزمین مسکن گزیده بودند، دارای ادبیات شفاهی غنی گشتند که سیر و تکامل آن با زندگی و تلاش مردم این دیار ، در طول تاریخ پر فراز و نشیبشان، بستگی نزدیک دارد و در شکل گیری فرهنگ مکتوب آنها نیز نقش مهمی ایفا کرده است.
داستانهای حماسی (دده قورقود) که کهن ترین اثر مکتوب ترکی آذری است و یادگار سده های 4و5 هجری است ،نمونه ای از این غنای فرهنگی را نشان میدهد که در قدمت و عظمت آن همین بس که ((دیتس،دانشمند آلمانی،ترجمه داستان تپه گوز (هیولای یک چشم) را به آلمانی منتشر ساخته و آن را با اودیسه هومر مقایسه کرده و نظر داده است که هومر در سرودن اودیسه، از این داستان کهن که بعدها در بخشی از کتاب ((دده قورقود))جای گرفته ،بهره جسته است،یا دست کم از مضمون آن با خبر بوده است.
منبع: قره باغ در گذرگاه تاریخ،صمد سرداری نیا،بهار 1384،انتشارات ندای شمس ص101-106