فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 500


درباره من
Mohammad (gilbert021 )    

قصه عشق یک مرد جوان

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۶/۱۷ ساعت 17:38 بازدید کل: 729 بازدید امروز: 181
 


قصه عشق یک مرد جوان

 

قصه عشق یک مرد جوان

من سرم توی کار خودم بود ...

قصه عشق یک مرد جوان


بعد یه روز یه نفر رو دیدم ...

قصه عشق یک مرد جوان


اون این شکلی بود !

قصه عشق یک مرد جوان

قصه عشق یک مرد جوان



ما اوقات خوبی با هم داشتیم ..

قصه عشق یک مرد جوان



من یه کادو مثل این بهش دادم

قصه عشق یک مرد جوان



وقتی اون هدیه من رو پذیرفت ، من اینجوری شدم!

قصه عشق یک مرد جوان



ما تقریبا همه شب ها ، با هم گفت و گو می کردیم ..

قصه عشق یک مرد جوان

قصه عشق یک مرد جوان



و این وضع من توی اداره بود ..

قصه عشق یک مرد جوان


وقتی همکارام من و دوستم رو دیدند، اینجوری نگاه می کردند ..

قصه عشق یک مرد جوان

 


و من اینجوری بهشون جواب می دادم ..

قصه عشق یک مرد جوان



اما روز والنتاین ، اون یک گل رز مثل این داد به یه نفر دیگه..

قصه عشق یک مرد جوان



و من اینجوری بودم  ...

قصه عشق یک مرد جوان



بعدش اینجوری شدم ...

قصه عشق یک مرد جوان

قصه عشق یک مرد جوان



احساس من اینجوری بود ..

قصه عشق یک مرد جوان



بعد اینجوری شدم ...

قصه عشق یک مرد جوان



بله .. آخرش به این حال و روز افتادم ...

قصه عشق یک مرد جوان



پدر عاشقی بسوزه !

قصه عشق یک مرد جوان

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۶/۱۷ - ۱۷:۵۶
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)