|
گلاره محمدی
(golemehraboon )
آلبوم:
تصاویر پروفایل
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
146 بازدید امروز: 146
توضیحات:
**************************
موج ز خود رفته رفت ساحل افتاده ماند . این، تن فرسوده را، پای به دامن کشید؛ و آن سر آسوده را، سوی افق ها کشاند . *** ساحل تنها، به درد در پی او ناله کرد: - " موج سبکبال من، بی خبر از حال من، پای تو در بند نیست ! بر سر دوشت، چو من، کوه دماوند نیست ! « هستم اگر می روم » ! خوشتر ازین پند نیست . بسته به زنجیر را لیک خوش آیند نیست . " *** ناله خاموش او، در دلم آتش فکند رفتن؟ ماندن؟ کدام؟ ای دل اندیشمند ؟ گفت : - "به پایان راه، هر دو به هم می رسند ! " عمر گذر کرده را غرق تماشا شدم ، سینه کشان همچو موج، راهی دریا شدم هستم اگر میروم، گفتم و رفتم چو باد تن، همه شوق و امید، جان همه آوا شدم بس به فراز و نشیب، رفتم و باز آمدم، زآن همه رفتن چه سود؟ خشت به دریا زدم ! شوق در آمد ز پای، پای درآمد به سنگ و آن نفس گرم تاز، در خم و پیچ درنگ؛ اکنون، دیگر، دریغ، تن به قضا داده است ! موج ز خود رفته بود، ساحل افتاده است ! فریدون مشیری عکس توسط خودم
درج شده در تاریخ ۹۳/۰۳/۱۷ ساعت 13:48
برچسب ها:
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (1)
|