خسته شدم از بس که ارزو کردم و دیگران به ان رسیدند
غمگینم مانند عکسی در اعلامیه ی ترحیم........که لبخندش دیگران را می گریاند
به خدا بگویید زمستانش سرد نیس جمع کند تکرار فصلهایش را....من در تابستانش هم از سوز سرد تنهایی دندان به دندان ساییده ام
من به هیچ دردی نمی خورم این درد ها هستند که چپ و راست به من می خورند
گناهانم را دوس دارم بیشتر از تمام کارهای خوبی که کردم
میدانی چرا؟؟؟انها واقعی ترین انتخابهای من هستند مثل تو........زیباترین گناه من. گاهی حرفا وزن ندارد.. ریتم ندارد.....اهنگ ندارد<<<<<
*** اما خوب گوش کن درد دارد***
<کاش میشد از این دنیا انصراف داد>