تحرک بدني و ورزش موقعيتي را براي زنان به وجود مي آورد که در آن شرايط آنها از مشکلات زندگي دور مي شوند و در فاصله هايي متناوب و کوتاه فرصتي پيدا ميکنند تا تجارب شاد و خوشايندي را بدست آورند.از نظر آماري نسبت به تفاوت جنسي زنان و مردان و بيماريهاي رواني آنها بسيار چشمگيرتر است و زنان بستري در بيمارستانهاي رواني بسيار بيشتر از مردان هستند در حالي که ارتباط ميان جنسيت و وضعيت رواني کاملا معکوس گزارش شده است.به ظاهر زن بودن خود عاملي در ابتلا به بيماري رواني محسوب ميشود و شانس بستري شدن زنان را دو برابر مردان نشان ميدهد.وضعيت تاهل نيز بر ميزان پذيرش در بيمارستانهاي رواني تاثير معناداري دارد و نسبت پذيرش زنان مجرد آمار پايين تري را نشان ميدهد ولي تاهل زنان را کمتر از مردان محافظت ميکند.در مشکلات اجتماعي و انحرافهايي نظير جنايت،سرقت،مصرف مواد مخدر،بد رفتاري و حتي خود کشي تعداد مردان بيشتر از زنان است در حالي که ممکن است قاعدگي باعث بروز مشکلات هيجاني و روحي شود،اما ازدواج نقش و موفقيت اجتماعي يک زن را بيشتر از يک مرد تغيير ميدهد.مادر شدن،احتمال رها کردن دايمي يا موقتي شغل و نقل مکان جغرافيايي ممکن است در ايجاد ناراحتي رواني اينگونه زنان،سهم بسيار مهمي داشته باشد.زنان تنها زماني که ازدواج ميکنند نسبت به ابتلا بيماري رواني آسيب پذير تر از مردان ميشوند.ازدواج ناموفق و موقعيت ناراحت کننده پس از آن براي زنان بسيار خطرناک است.خطر افسردگي در زنان به خصوص تحصيل کرده متاهل و بدون شغل،بيشتر از مردان است.تحرک بدني،با افزايش احساس برانگيختگي کمک ميکند تا سطح اعهتماد به نفس زنان ميزان چشمگيري افزايش پيدا کند.تجارب مثبت به منزله يک منبع دروني کنترل نابساماني هاي رواني،به گسترش بهداشت رواني زنان کمک ميکند.ورزش موقعيتي را براي زنان به وجود مي آورد که با راهسازي انرژي و مسيريابي مجدد،کاهش خستگي رواني و افزايش آمادگي جسماني،شدابي عميق تري را تجربه کند.