|
رتبه کلی: 2174
|
|
درباره من مرا عهدیست با ماهی که آن ماه, آن من باشد
مرا قولیست با جانان که جانان, جان من باشد
|
حکایت
شب از نيمه گذشته بود. پرستار به مرد جواني که آن طرف تخت ايستاده بود و با نگراني چشم به پير مرد بيمار دوخته بود نگاهي انداخت.
پير مرد قبل از اينکه از هوش برود مدام پسر خود را صدا ميزد.
پرستار نزديک پير مرد شدو آرام در گوش او گفت:" پسرت اينجاست او بالاخره آمد."
بيمار به زحمت چشمانش ...
فال روز
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟
گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!
...
تاریخ درج:
۹۱/۰۳/۰۴ - ۱۶:۰۹ 21 نظر , 720
بازدید
مهر و محبت مرد
زن و دختر جوانی پیرمردی خسته و افسرده را کشان کشان نزد شیوانا آوردند و در حالی که با نفرت به پیرمرد خیره شده بودند از شیوانا خواستند تا سوالی را از جانب آن ها از پیرمرد بپرسد!
شیوانا در حالی که سعی می کرد خشم و ناراحتی خود را از رفتار زشت دختر و زن با پیرمرد پنهان کند، از زن قضیه را پرسید....
تاریخ درج:
۹۱/۰۳/۰۹ - ۱۳:۲۳ 18 نظر , 707
بازدید
|
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
|