نه گوزل زمان دی زمانه میز بیری زور وئریر بیری جار چکیر
بیری دّر منبعی ، سوسمادا بیری بیر شارا مین هاوار چکیر
شعر از گولملی
به مصداق شعر : نمی دانم از کی
صد لولوش درون به کس نمی گوید صدف
یک بیضه مرغ دارد و صد نعره می کشد
دو مطلب "زور بزنید اما . . . نزنید "و " جار بزنید اما جر نزنید"
مطالبی بودند که اخیرا توسط ارباب جراید میانه یا حداقل کسانی که خود را صاحب اندیشه می دانند مطرح شده
و یک بی اخلاقی مطبوعاتی را در مقابل دیدگان مردم به نمایش می گذارند . یکی از مهمترین مسایل شهری را خصوصی کرده و من باب آن مطالب می نویسند بطوریکه من آنقدر خنگ بودم که نفهمیدم موضوع چیست ؟
آقای حسن زاده منتقدانه مطلبی نوشته که در نقد ایشان و درستی یا نادرستی آن نظری نمی دهم و جواب نه چندان مودبانه آقای بیشمار جالبتر می نمود
واقعا سر چی ؟ هر کدام چقدر در آبادانی و ارتقاء فرهنگی میانه سهیم هستند ؟ و چقدر در ادای وظیفه رسانه ای خود موفق ؟
چگونه کسانی که سنشان به دوران شهرداری قبلی هم به زور قد می دهد ! به خود جرات می دهند که مردم را به سخره بگیرند
ما همه قدردان کوچکترین خدمات هر شهروندی هستیم و شهردار هم خدمات کمی انجام نداده ، اما آیا برآیند خدمات شهرداری در خور و شایسته میانه و شهروندان بوده ؟
کسی حق انتقاد ندارد ؟
من حداقل در این کاربری زیاد مودب نبوده ام و این اقتضای نامی است که برای کاربری خود انتخاب کرده ام
اما به خود اجازه توهین به شعور مردم هم نداده ام
منه گولون
من گولملی یم
اما من سیزه آغلاییرام !
آلله رحمت ایله سین . . .