به گزارش فرهنگ نیوز ، با پایان یافتن بخش اول مباحث بسیار مهم «تنها مسیر» که از ابتدای ماه مبارک رمضان توسط حجت الاسلام پناهیان آغاز شده بود، بخش دوم این مباحث که شامل برخی از نکات تکمیلی و مراحل عالی مبارزه با هوای نفس است، آغاز شد. جلسات هفتگی «تنها مسیر» جمعه شبها در مسجد امام صادق(ع) واقع در میدان فلسطین برگزار میشود. در ادامه گزیدهای از مباحث مطرح شده در پنجمین جلسه از قسمت دوم مباحث «تنها مسیر» را میخوانید:
چرا انسان ظالم شبیه مظلوم است؟ /چون به قصدی ظلم میکند که به آن نمیرسد
انسان وقتی ظالم است شبیه به مظلوم است. به تعبیر دیگر، انسان موجود ظالمی است که در عین ظالم بودن، مظلوم است. انسان وقتی به خودش ظلم میکند، از یک زاویۀ دیگر، میشود گفت که مظلوم و ستمدیده است. چرا انسان ظالم شبیه مظلوم است؟ چون او به یک قصدی ظلم میکند و معصیت انجام میدهد که به آن قصد نمیرسد. امام حسین(ع) میفرماید: «هر کس بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد، دیرتر به آرزویش خواهد رسید و زودتر به خطر میافتد؛ مَن حَاوَلَ أَمراً بِمَعصِیَةِ اللَّهِ کَانَ أَفوَتَ لِمَا یَرجُو وَ أَسرَعَ لِمَجِیءِ مَا یَحذَرُ» (کافی/2/373) کسی که ظلم میکند در واقع اشتباه کرده و وقتی گناه میکند نتیجهای که میخواهد را از گناهش به دست نمیآورد، لذا به تعبیری میشود گفت دچار سوء تفاهم است. از این بابت قابل ترحم و دلسوزی است.
وقتی انسام ظلم، جنایت و گناهی انجام میدهد، خودش به تعبیری مظلوم است. البته این چیزی از جرم گنهکار و ظلم جنایتکار کم نمیکند، ولی خوب است لااقل هرکس گاهی اوقات از این زاویه هم به خودش نگاه کند؛ یعنی دربارۀ خودمان این تصور را داشته باشیم که آن وقتهایی که به زعم خودمان با زرنگی منفعت ناسالمی را نصیب خودمان میکنیم، در واقع داریم سر خودمان را کلاه میگذاریم. کسی که گناه میکند در حقیقت دارد خودش را از لذت بیشتر، محروم میکند و به خودش ظلم میکند. آدم باید دلش برای خودش بسوزد. در مضامین ادعیه هست که از نفس خودمان پیش خدا شکایت میکنیم. در دعای دوم از مناجاتهای معروف به «خمس عشر»، امام سجاد(ع) میفرماید: «خدایا به تو شکایت میکنم از نفسی که مدام من را به بدی امر میکند و... ؛ إِلَهِی إِلَیکَ أَشکُو نَفساً بِالسُّوءِ أَمَّارَةً وَ إِلَی الخَطِیئَةِ مُبَادِرَةً وَ بِمَعَاصِیکَ مُولَعَةً...»(مفاتیح الجنان) در دعای کمیل هم که حضرت امیر(ع) به کمیل تعلیم کردند، میخوانیم: «من به خودم ظلم کردم؛ الهی ظَلَمتُ نَفسِی وَ تَجَرَّأتُ بِجَهلِی»(مفاتیح الجنان) اینجا بنده، مانند بچهای که به خودش آسیب رسانده و دست و پای خودش را مجروح کرده است و میرود پیش مادرش و از خودش شکایت میکند، پیش خدا میرود و از خودش شکایت میکند.
فریبکاری ذاتی نفس انسان، یکی از عوامل پنهان کردن خواستههای بد پشت خواستههای خوب است
در بحث مبارزه با هوای نفس پنهان باید در نظر بگیریم که یکی از عوامل پنهان شدن خواستههای بد و هوسهای ما پشت سر خواستههای دیگرِ ما-که ممکن است به ظاهر خواستههای خوبی باشند- این زرنگبازی و فریبکاری نفس، در ذات انسان وجود دارد. آدم ذاتاً موجودی است که میخواهد زرنگی کند و اگر نفس خودش را رها کند، دوست دارد سر همه را کلاه بگذارد، حتی سر خودش را هم کلاه میگذارد، و این به خاطر نفس مکّار اوست. به جز اولیاء خدا، همه یک بهرهای از این زرنگبازی را دارند. این زرنگبازی باعث میشود انسان بدیهای خود را مخفی کند.
انسان چون دوست دارد پیش خودش و دیگران، به عنوان یک آدم خوب شناخته شود، بدیهای خودش را ندیده میگیرد و پنهان میکند یا اینکه بدیهای خود را انکار میکند و آنها را به صورتهای مختلف توجیه میکند. حتی بدیهای خود از چشم خودش هم پنهان میکند. اگر انسان بدیهایش را از خودش هم پنهان کند، میشود «متکبر» و اگر بدیهای خود را پیش دیگران پنهان کند میشود «ریاکار».
انکار کردن عیوب و بدیهای نفس، زرنگی نیست/ زرنگی این است که عیوب نفس خودمان را درِ خانۀ خدا اقرار کنیم
این زرنگبازیهای که آدم دارد، به او لطمه میزند و او را عقب نگه میدارد. فرض کنید یک پمپ بنزینی باشد که به خاطر پاکیزگی هوای شهر، هر خودرویی که در حال بنزین زدن است، در همانجا معاینه فنی (تست تنظیم موتور) را هم به صورت رایگان انجام دهد و اگر ایرادی داشت یک کارتی به راننده بدهد تا هر موقع خواست به تعمیرگاه ویژه مراجعه کند و به صورت رایگان خودروی خود را تعمیر کند. اگر کسی از این شرایط استفاده نکند و با اینکه خودروی او ایراد فنی دارد، آن ایراد را انکار کند و بعد فکر کند که زرنگبازی کرده است، آیا سر خودش را کلاه نگذاشته است؟ چون او دارد به خودش ضرر میرساند.
انکار کردن عیوب نفس زرنگی نیست، زرنگی این است که برویم به درگاه خداوند و عیوب نفس خودمان را اقرار کنیم و از خداوند بخواهیم این عیوب را درمان کند. کسی که درِ خانۀ خداوند، به گناهان و بدیهای خودش اعتراف نمیکند، در واقع دارد بدیهای خودش را از خودش هم پنهان میکند. انسان گاهی اوقات زرنگبازی در میآورد یا برای اینکه به نتیجۀ خوب بودنهایش برسد عجله میکند و یا از روی غرور و تکبر، عیوب و بدیهای خود را پنهان میکند و نمیگذارد موتور وجودش تعمیر شود. این انسان واقعاً بیچاره و مصیبتزده است و باید به حال این انسان گریه کرد. امام سجاد(ع) در دعای ابوحمزه علت گریه خود را همین مساله بیان میفرماید: چرا گریه نکنم؟ گریه میکنم به خاطر اینکه من وضعی برای خودم درست کردهام که اگر در این وضع از دنیا بروم چه کار کنم... (فَمَن یَکُونُ أَسوَءَ حَالًا مِنِّی إِن أَنَا نُقِلتُ عَلَی مِثلِ حَالِی إِلَی قَبرِی لَم أُمَهِّدهُ لِرَقدَتِی وَ لَم أَفرُشهُ بِالعَمَلِ الصَّالِحِ لِضَجعَتِی وَ مَا لِی لَا أَبکِی وَ مَا أَدرِی إِلَی مَا یَکُونُ مَصِیرِی وَ أَرَی نَفسِی تُخَادِعُنِی؛ مصباح المتهجد/2/591)
آدم برای کسی که مظلوم است گریه میکند و یکی از کسانی که باید برایش گریه کرد، خودش است، یعنی باید به حال خودش گریه کند. بعضیها در مناجاتها و توبههای خودشان اصرار دارند خدا را راضی کنند ولی به حال خودشان گریه نمیکنند. البته همین هم خوب است ولی خداوند آن وقتی بندهاش را بیشتر تحویل میگیرد که بنشیند و به حال خودش گریه کند و اعتراف کند که خودش را ضایع و تباه کرده است. در مناجات شعبانیه میخوانیم: «خدایا من عمر خودم را در بی توجهی نسبت به تو فنا کردم و ایام جوانی خود را در دوری از تو سپری کردم؛ وَ قَد افنَیتُ عُمرِی فِی شَرَهِ السَّهوِ عَنکَ وَ أَبلَیتُ شَبابِی فِی سَکرَةِ التَّباعُدِ مِنک»(اقبال الاعمال/2/686)
اگر اهل اعتراف به بدیهای خود نباشیم، کمکم بدیهای ما از دید خودمان هم پنهان میشود
آدم اگر اهل اعتراف کردن به بدیهای خودش باشد کمکم عیبهای خودش را میبیند، اما اگر اهل اعتراف کردن به بدیهای خودش نباشد یک فرآیندی اتفاق میافتد که باعث میشود کمکم خودش از خودش هم پنهان شود و خودش را فقط آنطوری که تمایل دارد میبیند نه آنطوری که هست؛ یعنی حقیقت خودش را نمیبیند و به عیوب خودش نگاه نمیکند.
اگر انسان عیبهای خودش را ببیند بنا نیست خودش به تنهایی آنها را برطرف کند بلکه این خداوند است که در صورت جدیت انسان، عیوب او را برطرف میکند. کافی است که انسان نفس خودش را مذمت کند و به عیوب خودش اعتراف کرده و مدام استغفار و تمنا و توسل کند و در کنار اینها یکمقدار هم مراقبت از نفس داشته باشد. بقیه کارها را خدا درست میکند.
آن چیزی که مراقبت از نفس را برای ما سخت میکند، انکار کردن بدیها و عیوب نفس توسط خودمان است/ کسی که میخواهد خودش را بشناسد باید با خودش رو راست باشد و چیزی را از خودش پنهان نکند
فکر نکنید که مراقبت کردن از نفس در برابر بدیها کار بسیار پیچیده و سختی است. کافی است یک چیزهایی را رعایت کنیم؛ شبیه رعایت کردن مقررات راهنمایی رانندگی. اصلاً خداوند از ما کار پیچیده نمیخواهد و در قرآن کریم میفرماید: «خدا برای شما آسانی و سهولت را خواسته و دشواری نخواسته است؛ یُریدُ اللَّهُ بِکُمُ الیُسرَ وَ لا یُریدُ بِکُمُ العُسرَ»(بقره/185) آن چیزی که مراقبت از نفس را برای ما سخت میکند، انکار کردن بدیها و عیوب نفس توسط خودمان است. لذا پیامبر اکرم(ص) فرمود: «بیشترین چیزی که بر امت خودم میترسم شهوت پنهان و .. است؛ إِنَّ أَخوَفَ مَا أَخَافُ عَلَی أُمَّتِی مِن بَعدِی هَذِهِ المَکَاسِبُ الحَرَامُ وَ الشَّهوَةُ الخَفِیَّةِ وَ الرِّبَا»(کافی/5/124)
لااقل چیزی را از خودمان و خدای خودمان پنهان نکنیم، اگر خواستههای بدی هم داریم آن بدیها را به درگاه خدا اعتراف کنیم و اقرار کنیم که ما این چیزهای بد را میخواهیم، شاید خداوند دستی روی سر و دلمان کشید و تغییر و تحولی در ما ایجاد کرد و وضعمان درست شد. اگر میخواهیم به خودشناسی یا معرفت نفس برسیم، نباید بدیهای خودمان را از خودمان پنهان کنیم. امام صادق(ع) میفرماید: «اینکه پیامبر اکرم(ص) فرمودند طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، منظورشان علم معرفت نفس است؛ العِلمُ أَصلُ کُلِّ حَالٍ سَنِیٍّ وَ مُنتَهَی کُلِّ مَنزِلَةٍ رَفِیعَةٍ وَ لِذَلِکَ قَالَ النَّبِیُّ ص طَلَبُ العِلمِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِ مُسلِمٍ وَ مُسلِمَةٍ أَی عِلمِ التَّقوَی وَ الیَقِینِ وَ قَالَ عَلِیٌّ ع اطلُبُوا العِلمَ وَ لَو بِالصِّینِ وَ هُوَ عِلمُ مَعرِفَةِ النَّفسِ»(مصباح الشریعه/ص13) یعنی خودشناسی واجب است و کسی که میخواهد خودش را بشناسد باید با خودش رو راست باشد و چیزی را از خودش پنهان نکند؛ یعنی عیوب و بدیهای خود را انکار نکند و از خودش پنهان نکند.
بعضیها شهوت پنهان خود را پشت مسلمانی کردنشان مخفی میکنند/ امان از آدمهای مذهبیای که هوای نفس پنهان دارند و اهل گریه و توبه نیستند
یکی از گیرهای اساسی و مهمی که بسیاری از ما داریم «هوای نفس پنهان» یا «شهوت پنهان» است. اینکه کسی شهوت پنهان خود را پشت سر مسلمانی کردن خودش مخفی کند، خیلی بد و خطرناک است. امان از انسانهای متدینی که خودشان را نساختهاند و هوای نفس پنهان دارند و بدیهای خود را انکار کرده یا توجیه میکنند. چون اینها عیوب پنهان خود را با آب دعا و توبه شستشو نمیدهند و اهل گریه و توبه و اعتراف به گناه نیستند. اگر انسان این اعتراف به بدیها را پیش خودش انجام ندهد، کمکم بدیهایش روی هم تلانبار میشود و تبدیل به بیماریهای لاعلاج روحی میشود. حالا اگر این شخص، در مجموعۀ بچهمذهبیها باشد، همۀ این بدیها و عیوب تلانبارشدۀ خود را با پوشش دینی، توجیه خواهد کرد و این خیلی خطرناک است.
یکی از دلایل ضعف جامعۀ اسلامی و گروه مسلمانان همین است که بعضیها فقط از نظر عقیدتی مؤمن بشوند و از نظر هویت دینی جزء گروه مسلمانان و گروه اهلبیتیها محسوب شوند و اهل نماز و قرآن هم بشوند، اما به همین اکتفا کنند و دیگر هیچ زحمتی برای خودسازی و مبارزه با نفس نکشند. خدا اینها را ضعیف میکند. آن وقت همینها مینشینند و میگویند: «ما مسلمانها ضعیف هستیم و کفار مدام دارند به ما ظلم میکنند»! در حالی که خود اینها اصلاً روی خودشان کار نکردهاند و قوی نشدهاند که بتوانند جلوی این ظلمها را بگیرند؛ فقط آمدهاند عضو گروه مؤمنان و مسلمانها شدهاند. باطل که توان ضربه زدن به مؤمنین را ندارد، باطل کجا و ضربه به مؤمنین کجا؟ در حقیقت این ضربهها کار خود خداست که به وسیلۀ یک یا چند گروه ضعیف باطل صورت میگیرد، به این دلیل که گروه مؤمنان حاضر نشدهاند برای مبارزه با نفس خودشان زحمت بکشند و به همین که عضو گروه مؤمنان باشند، بسنده کردهاند؛ این ضربهها برای بیدار کردن و هشیار کردن مؤمنان است.
شهوت پنهان برای امت اسلامی بسیار مهلک بوده و یکی از دلایل ریزشهاست
شهوت پنهان برای امت اسلامی بسیار مهلک و خطرناک است و یکی از دلایل ریزشها نیز همین است. بعضیها را میبینید که قبلاً آدم خوبی بودهاند اما بعداً سقوط میکنند، چون شهوت پنهان داشتهاند. به عنوان مثال، زبیر با وجود سوابق خوبی که داشت اما به خاطر یک شهوت پنهان(حسادت پنهان) سقوط کرد. او در جریان یک مأموریتی که در زمان رسول خدا(ص) داشت یک حسادتی در قلبش نسبت به علی(ع) ایجاد شد و آن را پنهان کرد تا اینکه در اثر همان حسادت پنهان سقوط کرد. (موسوعۀ التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی/ج4/ص620)
شهوت پنهان فقط منحصر به مسمانان نیست، غیرمسلمانها و کافران هم میتوانند شهوت پنهان داشته باشند. بعضی از کافران، کفر خود(عیوب خود) را پشت سر دلایل موجه و منطقی پنهان میکنند؛ و چنین کافرانی غالبا انسانهای خیلی رذل و خبیث هم هستند. به عنوان مثال برخی از کافرانی که کفر خود را پشت سر دلایل موجه پنهان میکنند، میگویند: «ما به خاطر حقوق بشر با اسلام مخالفت میکنیم» در حالی که دروغ میگویند. اینها مشکلشان جای دیگری است، مثلاً پذیرش اسلام، دینداری، و عبادت برایشان سخت است یا اینکه نسبت به مؤمنین حسادت میکنند اما واقعیت را نمیگویند و در عوض سعی میکنند با بهانهتراشی و آوردن دلایل منطقی و فلسفی، اسلام را از چشمها بیاندازند. اینها هم دارند پنهانکاری میکنند. اینها اسیر شهوات و هوای نفس خودشان هستند ولی صداقت ندارند و بدیهای خود را توجیه میکنند.
امروزه در دانشگاههای غربی در حوزۀ علوم انسانی، تئوریهای بسیاری طراحی شده است تا نظام سلطه و زندگی غلط در غرب را توجیه کنند؛ یعنی سعی میکنند آدمها را توجیه کنند که برده شدن در مقابل نظام سلطه را بپذیرند. اینها هم از جلوههای عدم صداقت آنهاست. همین شهوات پنهانی وجود دارد که از درون آنها فمینیسم و بحثهای حقوق بشری و برخی قوانین حقوقی در میآید.
مهمترین راه برای رهایی از شهوات پنهان اعتراف مکرر به آنها درِ خانۀ خداست/ ما نیاز به یک نوع صداقت عمیق داریم تا دچار شهوت پنهان نشویم
کسی که دچار شهوت پنهان است و میخواهد خودش را نجات دهد، باید با اعتراف مکرر به گناه و ضعفهای و عیوب خودش به درگاه خداوند متعال، خودش را نجات دهد؛ این مهمترین راه برای رهایی از شهوات پنهان است.
علت شهوت پنهان، زرنگبازی و فریبکاری نفس انسان است، به حدی که گاهی نمیخواهد پیش خداوند به این شهوات اعتراف پنهان کند و گاهی نمیخواهد پیش خودش به آنها اعتراف کند. این نکته خیلی مهم است که ما نیاز به یک نوع صداقت عمیق داریم تا دچار شهوت پنهان نشویم و الا انسان موجود توجیهگری است و میخواهد زرنگبازی در بیاورد و سر خودش و دیگران را کلاه بگذارد و این اختصاص به افراد مذهبی هم ندارد، غیرمذهبیها و کافران هم اینگونه هستند. همه باید روی خودشان کار کنند تا بدیهای پنهان نداشته باشند؛ البته نمیگوییم کسی نباید بدی داشته باشد، بلکه میگوییم کسی نباید بدی پنهان داشته باشد، یعنی بدیهای خود را پنهان نکند و انکار نکند و پیش خودش و در خانۀ خدا به آنها اقرار کند.
از کجا بفهمیم که شهوت پنهان داریم؟ / از روی آثار شهوات پنهان: عصبانی شدنهای بیخود یا بیش از حد، منفیبافی، غم و اندوه بیجا
حالا از کجا بفهمیم که شهوت پنهان داریم؟ از روی آثار شهوات پنهان خودمان میتوانیم به وجود آنها در خودمان پی ببریم. مثلاً یکی از آثار بدیهای پنهان، عصبانی شدنهای بیخود است. بعضیها سر یک چیزهایی، زیادی عصبانی میشوند(بیش از حدّ عصبانی میشوند) مثلاً کسی یک کاری میکند که شما خیلی عصبانی میشوید و بههم میریزید، در حالی که واقعاً آن کار نباید شما را اینقدر عصبانی میکرد. در برخی از این مواقع باید بفهمید که ایراد شما از یک جای دیگری است. باید ببینید کدام شهوتِ برآورده نشدۀ شماست که باعث عصبانیت شما شده؛ خواستۀ پنهانی که نمیتوانید به کسی بگویید و حتی پیش خودتان هم حاضر نیستید به آن اعتراف کنید ولی برآورده نشدن آن دوستداشتنی پنهان، شما را به شدت عصبانی و ناراحت کرده است.
یکی دیگر از آثار شهوات پنهان این است که آدم منفیباف میشود. مثلاً بعضیها همهچیز را به اوضاع و احوال مملکت ربط میدهند و مدام منفیبافی میکنند. به عنوان مثال وقتی میبینند که یک کسی از چراغ قرمز رد شده، شروع به سیاهنمایی اوضاع مملکت میکنند و همۀ نظام را زیر سؤال میبرند فقط به خاطر اینکه یک نفر از چراغ قرمز عبور کرده است!
برخی از منفیبافیها ناشی از حسادت است. مثلاً اگر شما نسبت به کسی حسادت داشته باشید، عیوب او را بیشتر میبینید و اگر حسادت خود را پنهان کرده باشید، نمیتوانید تشخیص دهید که این منفیبافی شما ناشی از حسادت است.
یکی دیگر از آثار شهوات پنهان غم و اندوه بیجا و بیمورد است. این غم و اندوه در اثر به دست نیاوردن و نرسیدن به دوستداشتنیهایی است که انسان حتی رویش نمیشود بگوید من این چیزها را دوست دارم. انسان در اثر نرسیدن به شهوات پنهان، گاهی دلش میگیرد و غصه میخورد ولی نمیداند مشکلش از کجاست. حتی ممکن است در اثر این غصه خوردنها، کمکم افسرده بشود.
دقت کنید که: «گاهی اوقات» غضب بیجا یا عصبانیت شدید ناشی از شهوات پنهان است، نه همیشه. یعنی این خشم و غضب، دلایل دیگری نیز میتواند داشته باشد لذا میگوییم «گاهی اوقات». مثلاً ممکن است عصبانیت و غضب بیمورد، ناشی از عوامل جسمی و فیزیولوژیکی انسان، یا شرایط محیط زندگی و یا خصوصیات ژنتیک باشد. مثلاً بعضیها به صورت ژنتیکی آستانۀ تحملشان پایین است. اگر این موارد را کنار بگذاریم، در اغلب موارد میتوان گفت عصبانیت بیجا و بیش از حدّ، ناشی از شهوت پنهان است. اگر انسان شهوات پنهان خود را ببیند و برای خودش حل کند و بین خودش و خدای خودش در میان بگذارد، خیلی راحتتر میتواند با ناملایمات و بحرانهای مختلف روبرو شود.
شهوت پنهان یعنی نفس ما قانع نشده است که از خواستههای بدش دل بکَند
نفس انسان خواستههای متنوع و زیادی از او دارد و برای اینکه به همۀ خواستههایش نرسیده است ناراحت است، لذا سعی میکند این ناراحتیِ خود را یکجور دیگری بروز بدهد. ما نباید بگذاریم که نفسمان ناراحتیهای ناشی از ناکامی در برآورده شدن خواستههایش را یکجور دیگری(مثل عصبانیت بیمورد، غم و اندوه بیجا و ...) بروز بدهد. باید نفس خود را قانع کنیم که به این خواستههایش نخواهد رسید و باید از آنها دل بکَند. شهوت پنهان یعنی نفس ما قانع نشده است که از آن خواستههای بدش دل بکَند، لذا مدام دارد نقشه میکشد و تلاش میکند تا از یک طریقی به آن خواستههای بد و پنهانش برسد. حالا دلی که اینطور باشد، آیا به دنبال خدا خواهد رفت؟! این دل اصلاً جایی برای خدا ندارد.
اگر در ابتدای این بحث تأکید میکردیم که هر کسی باید فلسفۀ رنج کشیدن در این دنیا را برای خودش حل کند(لَقَد خَلَقنَا الإِنسانَ فی کَبَد؛ بلد/4)، به خاطر این بود که پذیرش این مسأله موجب میشود جلوی شهوات پنهان ما گرفته شود. باید مدام به خودمان بگوییم که در این دنیا نمیشود به همۀ خواستههایت برسی لذا بیخود روی خواستههایت پافشاری نکن و درِ خانۀ خدا به خواستههای پنهانی نفس خودت اعتراف کن. اگر این مسأله را برای خودمان حل کنیم دیگر بر روی برخی از دوستداشتنیهای خودمان اصرار نخواهیم داشت.
یک روایت بسیار جالب دربارۀ شهوت پنهان این است که رسول خدا(ص) میفرماید: «اگر کسی دوست داشته باشد فردا زندگی کند، یعنی دوست دارد همیشه زندگی کند؛ مَن کَانَ یَأمُلُ أَن یَعِیشَ غَداً فَإِنَّهُ یَأمُلُ أَن یَعِیشَ أَبَدا»(کنزالفوائد/1/62) اما اگر از چنین کسی بپرسید که آیا دوست داری همیشه زندگی کنی؟ او میگوید: نه! در صورتی که واقعاً این خواسته را دارد ولی آن را پنهان کرده است و حتی خودش هم نمیداند که این خواسته را دارد.
یکی از مهمترین عوامل پنهان شدن هوای نفس، اصرار به بدی و گناه است/ کسی که بدی خود را پنهان میکند یعنی اصرار بر نگهداشتن آن بدی دارد
یکی از مهمترین عوامل پنهان شدن هوای نفس و شهوات در وجود انسان، اصرار بر بدی و گناه است. اگر کسی اهل پنهان کردن بدیهایش نباشد یکی از لوازمش این است که بر آن بدیها اصرار ندارد. استغفار و توبه، اصرار بر گناه را از بین میبرد. کسی که بدی خود را پنهان میکند و آن را انکار میکند معنایش این است که اصرار بر نگهداشتن آن بدی دارد.
اگر روی برخی از دوستداشتنیهای پنهان خودت زیادی اصرار داشته باشی، به یک شهوت پنهان یا هوای نفس پنهان تبدیل میشود که بقیه زندگی تو را بههم میریزد و نمیتوانی بفهمی که چرا زندگیات بههم خورده است.
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «بزرگترین گناهان نزد خداوند گناهی است که صاحبش روی آن اصرار داشته باشد؛ أَعظَمُ الذُّنُوبِ عِندَ اللَّهِ ذَنبٌ أَصَرَّ عَلَیهِ عَامِلُه»(غررالحکم/201) متاسفانه نگاه عموم مردم به بزرگ بودن گناه، اینطوری نیست، یعنی گناه را به خاطر حجم جنایتش بزرگ میدانند ولی طبق فرمایش امیرالمؤمنین(ع) باید این نگاه تغییر پیدا کند. اصرار نداشتن روی گناه به چیست؟ به این است که توبه و استغفار کنیم و به درگاه خدا اعتراف کنیم که «من این مشکل را دارم» و از خدا برای رفع آن کمک بگیریم. اگر به گناه خود اعتراف نکنیم و آن را پنهان کنیم معنایش این است که بر گناه خودمان اصرار داریم.
پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «چهار چیز در گناه هست که بدتر از خودِ گناه است؛ گناه را کوچک شمردن، به آن گناه افتخار کردن، همدیگر را به گناه بشارت دادن، اصرار داشتن به گناه؛ أَربَعَةٌ فِی الذَّنبِ شَرٌّ مِنَ الذَّنبِ الِاستِحقَارُ وَ الِافتِخَارُ وَ الِاستِبشَارُ وَ الإِصرَار»(مستدرکالوسایل/11/349) این چهار مورد از خود گناه هم بدتر هستند.
امام باقر(ع): اصرار بر گناه این است که کسی گناه کند ولی استغفار نکند و پیش خودش هم نگوید که من باید توبه کنم
امام محمد باقر(ع) ضمن بیان این آیه شریفه که میفرماید «چه کسی جز خداوند گناهان را میبخشد؟ گناهان کسانی را میبخشد که اصرار بر گناه ندارند؛ وَ مَن یَغفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَم یُصِرُّوا عَلی ما فَعَلُوا»(آلعمران/135) در تعریف اصرار میفرمایند: «اصرار این است که بنده، گناه کند ولی استغفار نکند و پیش خودش هم نگوید که من(اشتباه کردهام و) باید توبه کنم؛ عَن جَابِرٍ عَن أَبِی جَعفَرٍ ع فِی قَولِ اللَّهِ وَ مَن یَغفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَم یُصِرُّوا عَلی ما فَعَلُوا وَ هُم یَعلَمُونَ قَالَ الإِصرَارُ أَن یُذنِبَ العَبدُ وَ لَا یَستَغفِرَ وَ لَا یُحَدِّثَ نَفسَهُ بِالتَّوبَةِ فَذَلِکَ الإِصرَار»(تفسیر عیاشی/1/198) گاهی اوقات ما غیبت میکنیم ولی بعدش نمیگوییم که ما اشتباه کردهایم و باید توبه کنیم، بلکه گناه خودمان را توجیه میکنیم و میگوییم: «آن کسی که غیبتش را کردم، حقش همین است، من کار درستی کردم...» همین میشود اصرار به گناه.
امام رضا(ع) میفرماید: «گناهان کوچک راهی به سوی گناهان بزرگ هستند، و کسی که در کم از خدا نترسد در زیاد هم از خدا نمیترسد؛ الصَّغَائِرُ مِنَ الذُّنُوبِ طُرُقٌ إِلَی الکَبَائِرِ وَ مَن لَم یَخَفِ اللَّهَ فِی القَلِیلِ لَم یَخَفهُ فِی الکَثِیرِ»(عیون اخبار الرضا(ع)/2/180) کسی که در گناهان کوچک از خدا نترسد در گناهان بزرگ هم از خدا نخواهد ترسید و هر جنایتی از او برمیآید. اگر کسی نمیخواهد به این مرحله برسد، باید از گناهان کوچک خودش هم استغفار کند و نگذارد کارش به آنجاها برسد.
اصرار بر گناهان کوچک انسان را از ولایت اهلبیت(ع) خارج کرده و وارد پذیرش ولایت دشمنان اهلبیت(ع) میکند
امام زین العابدین(ع) میفرماید: «بترسید از گناهانی که کم (کوچک) هستند اما صاحبش بر آن گناه اصرار دارد، چون اصرار بر گناهان کوچک آدم را به خروج از ولایت اهلبیت(ع) میکشاند و وارد پذیرش ولایت دشمنان اهلبیت(ع) میکند؛ َ إِیَّاکُم وَ الذُّنُوبَ الَّتِی قَلَّ مَا أَصَرَّ عَلَیهَا صَاحِبُهَا إِلَّا أَدَّاهُ إِلَی الخِذلَانِ- المُؤَدِّی إِلَی الخُرُوجِ عَن وَلَایَةِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ الطَّیِّبِینَ مِن آلِهِمَا، وَ الدُّخُولِ فِی مُوَالاةِ أَعدَائِهِمَا»(مستدرک الوسائل/12/101)
پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرماید: «هیچ چیزی از بدی را کم نشمارید حتی اگر در چشمان شما کوچک به نظر برسد... هیچ گناه کوچکی با اصرار، دیگر کوچک نیست؛ لَا تُحَقِّرُوا شَیئاً مِنَ الشَّرِّ وَ إِن صَغُرَ فِی أَعیُنِکُم ...وَ لَا صَغِیرَةَ مَعَ الإِصرَار»(منلایحضره الفقیه/4/18) تحقیر و کوچکشمردن گناه و اصرار بر گناه موجب میشود کمکم بدیهای ما از چشم ما پنهان بشوند، لذا باید اینها را جلوی چشم خودمان بیاوریم و بین خود و خدای خود در میان بگذاریم و از آنها استغفار کنیم تا پاک بشویم.
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «وقتی گناه را بزرگ شمردی در واقع خدا را بزرگ شمردهای، و هر وقت گناه را کوچک شمردی در واقع خدا را کوچک شمردهای، چون حق خداوند هم در گناه کوچک و هم در گناه بزرگ هست، و تو به این حق بیاحترامی کردهای، و هیچ گناه بزرگی نیست مگر اینکه آن گناه را بزرگ بشمری و خداوند آن را کوچک بشمرد (و راحت ببخشد) و هیچ گناه کوچکی نیست که تو آن را کوچک بشماری و خداوند متعال آن را بزرگ بشمارد؛ إِذَا عَظَّمتَ الذَّنبَ فَقَد عَظَّمتَ اللَّهَ وَ إِذَا صَغَّرتَهُ فَقَد صَغَّرتَ اللَّهَ لِأَنَّ حَقَّهُ فِی الصَّغِیرِ وَ الکَبِیرِ وَ مَا مِن ذَنبٍ عَظِیمٍ عَظَّمتَهُ إِلَّا صَغُرَ عِندَ اللَّهِ تَعَالَی وَ لَا مِن صَغِیرٍ صَغَّرتَهُ إِلَّا عَظُمَ عِندَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل»(الجعفریات/237) وقتی گناه را بزرگ بشماری و آن را یک جنایت خیلی بزرگ بدانی این در واقع احترام تو نسبت به خداوند است.
وقتی انسان گناهی مرتکب شود ولی فکر کند کار چندان بدی نکرده است، این آغازی برای پنهان کردن عیوب و بدیهایش است. لذا وقتی به چنین کسانی گفته شود که باید توبه کنید، میگویند: از کدام گناه توبه کنم؟! مگر من گناهی مرتکب شدهام، مگر من عیبی دارم؟! اینها آدمهای بیماری هستند که خودشان را سالم میدانند. باید سعی کنیم این روحیۀ بسیار بد را نداشته باشیم که عیوب خود را از خودمان پنهان کنیم، و همیشه نسبت به نفس خودمان گمان بد(سوء ظن نسبت به نفس) داشته باشیم.