به گزارش فرهنگ نیوز ، مهدی هاشمی مدیر و کارشناس شبکه وهابی کلمه در برنامه بت شکن گفت: چرا حضرت علی (ع) عکس العملی در مقابل کسانی که از نوشتن وصیت نامه پیامبر اکرم (ص) مانع شدند انجام ندادند.
یکی از اهداف این شبهه این است که پای اهل بیت (ع)؛ به ویژه امیر المؤمنین علی (ع) را به میدان بکشد و اگر چنانچه بنا ست جرمی برای کسی تثبیت شود، امیر المؤمنین علی (ع) را نیز شریک جرم قرار دهند.
اما در این خصوص باید گفت:
اولاً: در «صحیح بخاری» آمده است که جمعیت در داخل منزل نبی مکرم، دو دسته بودند:
«مِنهُم مَن یَقُولُ قَرِّبُوا یَکتُب لَکُمُ النَّبِیُّ صلی الله علیه وسلم کِتَابًا لَن تَضِلُّوا بَعدَهُ، وَمِنهُم مَن یَقُولُ مَا قَالَ عُمَرُ» «گروهی میگفتند بگذارید پیامبر بنویسد و گروهی با عمر همنوا بودند»
«صحیح بخاری ، ج7 ، ص9 ، کتاب المرضی، ب 17 ، ح5669»
تعدادی از این ها که قطعاً امیر المؤمنین (ع)، ابن عباس و اهل بیت (ع) در این گروه بودند، می گفتند که کاغذ و قلمی بیاورید که نبی مکرم (ص) نامه ای بنویسد تا شما را برای همیشه از گمراهی مصون بدارد و بعضی از این ها نیز در مقابل گفتار خلیفه دوم را تکرار می کردند. و ما هیچ شک و شبهه ای نداریم که امیر المؤمنین علی (ع) جزء موافقین قضیه بود. همان طوری که «احمد حنبل» در «مسندش، ج1 ، ص90» از قول امیر المؤمنین (ع) می نویسد که پیامبر اکرم (ص) دستور آوردن کاغذ و قلم را به من دادند.
«أمرنی النبی صلی الله علیه وسلم ان آتیه بطبق یکتب فیه ما لا تضل أمته من بعده قال فخشیت ان تفوتنی نفسه قال قلت انی أحفظ واعی قال أوصی بالصلاة والزکاة وما ملکت أیمانکم؛ علی جان! کاغذ و قلمی بیاور، چیزی بنویسم که امت گمراه نشود». «مسند احمد، ج 1 ص 90 و فتح الباری ، ابن حجر عسقلانی ، ج 1 ، ص186 و عمدة القاری ، العینی ، ج2 ، ص171»
اصلا عامل این قضیه امیر المؤمنین علی (ع) بوده است و دیگران اعتراض کردند. این اعتراض اولاً و بالذات به پیامبر اکرم (ص) بود و بعد به امیر المؤمنین (ع) بود که چرا شما می خواهید قلم و کاغذ بیاورید.
ثانیاً: امیر المؤمنین علی (ع) دست پرورده نبی مکرم اسلام (ص) است. از طفولیت در دامن پیامبر (ص) بزرگ شده که خود حضرت در «نهج البلاغه، خطبه قاصعه ، 192» می فرمایند: «من از طفولیت در دامن پیامبر (ص) بودم، بطوری که حتی غذا را در دهانش خرد می کرد و می جوید و در دهان من می گذاشت».
«وَ کَانَ یَمضَغُ الشَّیءَ ثُمَّ یُلقِمُنِیهِ .
یعنی رابطه امیر المؤمنین (ع) با پیامبر اسلام (ص) این گونه بوده است. و حتی می فرمایند:
وَ مَا وَجَدَ لِی کَذبَةً فِی قَول وَ لا خَطلَةً فِی فِعل.
امام علی (ع) می فرمایند که پیامبر (ص) حتی در دوران کودکی دروغی در گفتار من و اشتباهی در کردار من ندیده اند.
امام علی (ع) همچنین می فرمایند:
أَرَی نُورَ الوَحیِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّةِ.
من نور وحی و رسالت ، حتی در همان دوران آغازین رسالت پیامبر می دیدم و بوی نبوت را می بوئیدم.
پیامبر اسلام به امام علی (ع) می فرمایند:
إِنَّکَ تَسمَعُ مَا أَسمَعُ وَ تَرَی مَا أَرَی إِلَّا أَنَّکَ لَستَ بِنَبِیّ.
هر آن چه را که من می بینم، تو می بینی و آن چه را که من می شنوم می شنوید؛ جز این که تو پیامبر نیستی.
ثالثاً: امیر المؤمنین علی (ع) می فرماید:ئأناعبد من عبید محمد؛ من در برابر پیامبر اکرم (ص)، همانند یک غلام ، مطیع هستم». «کافی ، ج1 ، ص90»
همچنین امام علی (ع) در «نهج البلاغه، خطبه 197» می فرمایند: «أَنِّی لَم أَرُدَّ عَلَی اللَّهِ وَ لا عَلَی رَسُولِهِ سَاعَةً قَطُّ؛
من لحظه ای با خدا و پیامبر اکرم (ص) مخالفت نکردم».
جناب «کوفی در مناقبش ، ج2 ، ص556» می گوید: «ولا خالفت النبی فی شیء افدیه فی المواطن کلها بنفسی؛ من کوچکترین مخالفتی با پیامبر اکرم (ص) در تمام عمرم نکردم. در تمام غزوات و جنگ ها من خود را پیش مرگ او قرار داده بودم و مدافع بی چون و چرای نبی مکرم بودم».
پس بنابراین ، سابقه ندارد در طول بیست سال رسالت و سیزده سال قبل از رسالت، کوچکترین مخالفتی و حتی کوچک ترین نشانه مخالفتی از علی (ع) در برابر پیامبر دیده شده باشد؛ ولی از دیگران الی ما شاء الله ثبت شده است. صلح حدیبیه مثالی خوب برای این قضیه است. چه کسی در این ماجرا گفت: ما شککت فی نبوة محمد کشکی فی یومی هذا.
در قضیه حجة الوداع، پیامبر (ص) دستور داد که از احرام بیرون بیایند، چه کسانی با پیامبر اکرم (ص) مخالفت کردند و گفتند: یا رسول الله تو می گویی ما از احرام بیرون بیاییم و با همسران خود نزدیکی کنیم و بعد می گوید: در حالی که نشانه جماع در ما هست و از ما میریزد، در همین حال برویم برای عرفات؟ به طوری که عایشه می گوید: پیامبر (ص) از شدت این سخنان پیش من غضبناک آمد.
عرض کردم: چه کسی تو را غضبناک کرده است، خود او را وارد آتش جهنم کنم؟ آن هایی که مخالفت کردند، چه کسانی بودند؟ همان ها می آیند در این جا در برابر نبی مکرم این چنین جسورانه، تعبیر: «ان الرجل لیهجر» می کنند.
رابعاً : در جواب اینها که می گویند " اگر چنانچه امیر المؤمنین علی (ع) مخالف با نبی مکرم نبود، چرا عکس العمل نشان ندادیا با مخالفین کتابت برخورد نکرد؟" باید گفت: امیر المؤمنین علی (ع) تابع دستور پیامبر (ص) است، در هر صورت، چه بگوید و چه نگوید، اگر چنانچه نبی مکرم (ص) اشاره می کرد به علی (ع)، همان امیر المؤمنین فاتح خیبر، بدر، احد و حنین، قطعاً همان جا به حساب همه می رسید. ولی نبی مکرم سیاستش این نبود که با اصحابش و اطرافیانش برخورد تند بکند.
به نظر می رسد که عده ای تاریخ را فراموش کردهاند. دوازده نفری که تصمیم ترور پیامبر اکرم (ص) را به هنگام مراجعت از جنگ تبوک داشتند، (این مطلب از قطعیات تاریخ است و در تمام کتاب های اهل سنت، بخاری، مسلم، طبقات و ... نقل شده) عمار و حذیفه این ها را شناختند و خدمت پیامبر (ص) عرض کردند: «یا رسول الله ! افلا تأمر بقتلهم؛ آیا دستور نمی دهید که این ها را بکشیم؟
فقال: اکره أن یتحدث الناس أن محمد یقتل اصحابه؛ من دوست ندارم که مردم بگوید محمد (ص) اصحابش را می کشد».
«تفسیر ابن کثیر ، ج2 ، ص322 ، البدایة والنهایة ، ج5 ، ص24 و در المنثور ، سیوطی ، ج9 ، ص259».
پیامبر اکرم (ص) سیاستش این نبود که با اصحابش؛ ولو اینکه منافق بودند و حتی نقشه ترور پیامبر (ص) را داشتند، با توجه به موقعیت حکومت اسلامی و افرادی که در درون حکومت اسلامی و بیرون از حکومت اسلامی به دنبال فرصت بودند تا مهلک ترین ضربه را بر پیکر اسلام وارد کنند، چنین دستوری را صادر کند.