دختر: هه هه هه
پسر: چرا میخندی
دختر: به تو میخندم
پسر: یادته اونروز خونمون افتاده بودی به پام التماس میکردی تا کاریت نکنم؟ بعد الان به من میخندی؟؟
دختر: هه هه هه من با حرفام خرت کردم،
پسر: من خام حرفات نشدم، وقتی خواستم بهت دست بزنم یاد ناموسم افتادم، فکر کردم اگه یه روزی ناموسم جایی گیر کنه چی میشه، دلم سوخت باهات کاری نکردم.
دختر: خفه شو اسکول، همش ادعایی، مال این صحبتا نیستی، تو بی عرضه ای .. .
پسر: آره تو راست میگی من بی عرضه ام، خداحافظ
1سال بعد
دختربا بغض: سلام عزیزم
پسر: سلام گلم خوبی؟ خوشحالم کردی بعد 1 سال یادی از ما کردی
دختر: عزیزم خواهش میکنم منو ببخش، من در حق تو خیلی بدی کردم
پسر: تو کاری نکردی عزیزم، چی شده؟
دختر: چند روز پیش گول حرفای یه پسرو خوردم و رفتم خونشون، نا مرد با 3تا از دوستاش به من تجاوز کردن.
پسر: جدی میگی؟؟؟
دختر: آره، الان تو محل همه مهر فاحشه روم گذاشتن ...
پسر: عزیزم تو باید منو ببخشی . . .
دختر: چرا؟ مگه چیکار کردی؟؟؟
پسر: وقتی پارسال بدون دلیل از من جدا شدی و به من گفتی بی عرضه، من همون لحظه از خدا خواستم که یه باعرضه نصیبت بکنه ...
(( دختراااااااااا به اینجور پسرا نگید بی عرضه . . . . .
بگید مـــــــــــــــــــــــرد