یا لطیف
فصل اول: آشنایی با دوستان سایت میانالی
دوستان سلام. در دومین پستی که می نویسم به رسم ادب خودم را معرفی می کنم. البته معرفی به این معنا که اسم و فامیلم را بنویسم نه. و چون دونستن و ندونستن اسم و فامیل خیلی به درد کسی نمی خوره اینجام اسمم را می ذارم امید.
بگذریم...
این بنده ی کوچک خدا یعنی امید، دارم چهلمین سال زندگیم را می گذرونم. زادگاهم شهر کوهستانی بسیار زیبایی است در 170 کیلومتری جنوب غربی اصفهان با نام فریدونشهر ( بام ایران ) که ما در زبان مادری سوپلی می نامیم. ( به ضم « س » و کسر « پ » ) ( sopeli ) گفتم زبان مادری، زبان مادری من گرجیه. اینم تلفظش را بنویسم؟ (گُرجی) 
اصالت نژادی بنده برمی گرده به گرجستان و اینکه توی ایران چیکار می کنم را باید از شاه عباس دوم پرسید.
توی تلویزیون کار می کنم. متاهل هستم و یک دختر و یک پسر هم دارم.
نمیدونم چقدر درسته اما اساسی ترین اعتقادم اینه که برای رسیدن به سعادت کمال پیشرفت و همه ی آرمان های زیبای بشری باید با گفتمان با نشر فرهنگ و توسعه ی فرهنگی اخلاقی و دینی زیرساخت های فکری جامعه را آماده کرد. چندسالی هم که توی اینترنت حضور داشته ام تلاشم همین بوده.
اما اینکه در میانالی چیکار می کنم خیلی مختصر بگم که عزیزی از من خواست عضو این سایت بشم و شدم.البته یکبار شدم و بعد منصرف شدم و باز اومدم و فکر کنم ماندگار شدم.
شاید اینم دوره ی جدیدی باشه در زندگی بنده تا باز تجربه کنم زندگی مجازی دسته جمعی را با دوستانی از شمال غرب ایران از قومیت های مختلف.
انشاالله که هرچه پیش آید خوش آید. از حضور در جمع آذری های عزیز و دیگر دوستان از اقوام دیگر ایران عزیز خوشحالم.
راستی یادم رفت بگم ... همیشه و بدون استثناء نوشته هامو با عبارت زیبای « یا لطیف » آغاز می کنم و با عبارت زیبای « یاعلی مدد » به پایان می برم.
یاعلی مدد 