یا لطیف
سلام
بنا به هزار و یک دلیل گفتنی و نگفتنی این روزها دلم گرفته است. خیلی گرفته است...
دیروز غروب یکی از همکاران مرا دید و شاید از رنگ رخساره ام پی به تلاطم درونم برد. با زرنگی تمام وادارم کرد تا کمی با او درد دل کنم...
دست آخر گفت : دعا کن خدا بمیره. فقط به صرف اینکه آدم بسیار سخن سنج و دقیقی است اعتراضی به حرفش نکردم و چیزی هم نگفتم. اما اعتراف می کنم که اون لحظه متوجه منظورش نشدم.
اما امروز منظورش را فهمیدم...
حالا که حسش نیست اما شاید بعدا منظورش از این حرف را نوشتم...
شهریارا گو دل از نامهربانان مشکنید
ور نا قاضی در قضا نامهربانی می کند
یاعلی مدد