درباره من
منم .. جوونی که حس میکنه جزخداپشت و پناهی نداره..که گاهی وقتا خودخداهم برای امتحان این بندش وگاهی هم واسه جبران گناهای گذشتش پشتش رو خالی میکنه تا صبروطاقت این بندش رو محک بزنه.
اماخدا صبروتحملم اندازه ای داره....دیگه نذارحس تنهایی کنم همیشه باهام باش و نذار پاهام بلغزه.
تاحالا دقت کردین:
بچه بودیم از آسمان باران می آمد
بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید!!
بچه بودیم دل درد ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند
بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به كسی می گوییم ...
هیچ كس نمی فهمد..........
بچه بودیم بستنیمان را گاز می زدند قیامت به پا می کردیم!
چه بیهوده بزرگ شدیم... روحمان را گاز میزنند می خندیم!