داستان رزیدنت اویل 1
در یکی از شهرهای نیمه غربی امریکا به نام شهر راکون شایعات عجیبی در مورد ناپدیدشدن انسانها پخش شد..گروه براوو در حین انجام ماموریت خود برای بررسی این ناپدید شدنها و اجساد ی که در اطراف به چشم میخوردند به یکباره ارتباط انان با مرکز ارتباطی قطع میشود و تا چندین روز بدون ارتباط با مرکز به سر میبرند اما مقامات بالاتر از این موضوع نگران میشوند و گروهی را به انجا عزام میکنند.
برای بررسی این مشکلات پلیس محلی به نام الفا به محل اعزام شدند
در محل مورد نظر اتفاقاتی پیش می اید که برای گروه الفا بسیار گران تمام شد.
. تیم دیگری به نام الفا به منطقه اعزام شد تا اعضای گروه براوو را بیابند.پس از رسیدن اعضای الفا و فرود هلی کوپتر به تجسس پرداختند و بعد از اندک مدتی یکی از اعضایشان با جسدی مواجه میشود و به تفتیش جسد میپردازد و یک اسلحه پیدا میکند اما ناگهان سگهای وحشی به طرف انها حمله ور میشوند.خلبان هلیکوپتر وحشت زده شده واز محل میگریزد..در این حال اعضای گروه الفا به سمت عمارتی در حال فرار از دست سگهای درنده هستند.به عمارت میرسند و در انجا پناه میگیرند در اینجا است که کابوسها شروع میشود.در این میان جیل والنتاین-البرت وسکر -کریس ردفیلد و بسیاری دیگر حضور دارند.در طول داستان متوجه میشوید که البرت هیچ کمکی به انها نمیکند و هدف او از این ماموریت نابودی تمام گروه و مخفی نگه داشتن این موضوع ازمایشگاه هست.
در ابتدای این مشکلات صدای شلیک گلوله ای از داخل راهرو عمارت می اید و با بری و جیل یا کریس به محل صدای شلیک میروید که با لکه خونی مواجه میشوید و به اتاق کناری میروید تا اینکه یکی از افراد گروه براوو را مشاهده میکنید که توسط یک زامبی وحشی تکه پاره میشود و سپس به جیل حمله میکند .
جیل به سمت بری میرود و بری نیز این موجود خطرناک را نابود میکند.
سپس به هال در عمارت می ایند اما هیچ خبری از البرت و کریس نیست.؟
چه شد؟
کریس کجاست؟
بری و جیل از هم جدا میشوند و به تجسس میپردازند.
جیل در کنار بالکن عمارت جسد یکی دیگر از اعضای براوو را میابد که توسط انبوهی از کلاغها به طرز فجیعی کشته شده است..
در میانه ماجرا جیل و بری با هم ملاقاتی کوتاه میکنند و بری مقداری مهمات به جیل میدهد.
کریس نیز با یکی از اعضای براوو اشنا میشود که یک نکته عالی هست عضو گروه براوو زنده باشد.
او ربکا چمبرز است و در مسایل پزشکی مهارتهایی دارد.
جیل به یکی از اتاقهای عمارت میرود و با یکی از کارکنان امبرلا روبه رو میشود که زخمی هست .در این حال جیل از او علت این اتفاقات را میپرسد.او هم اطلاعاتی را به زبان می اورد و یک رادیو به جیل میدهد.
در جلوتر انریکو میخواهد اطلاعاتی در مورد خیانتهای وسکر به زبان بیاورد اما به ضرب گلوله کشته میشود که احتمالا وسکر او را به قتل رساند.
پس از مدتی در انتهای بازی غول ساخته شده امبرلا ازاد میشود و با مقاومت براوو نابود میشود و وسکر هم ظاهر میشود و مشخص میشود که وسکر بانی این وقایع هست و خائنی بیش نیست که برای کسب قدرت و ثروت حاضرست هر نوع جنایتی انجام دهد...
با این حال هلیکوپتر امداد میرسد و با نابودی تایرانت از محل میگریزند و اطلاعاتی جامع بدست می اورند...
اما ویروس به شهر نفوذ کرده و؟؟؟؟
ادامه در داستان اویل 2
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
داستان رزیدنت اویل 2
در سال 1998 در یکی از جنگلهای جنوب غربی امریکا دانشمندان پیشرفتهای چشمگیری در صنعت ژنتیککردند.
اما ناگهان مشکل بزرگی پیش امد و این مشکل با رسیدن موسسه امبرلا به اوج رسید.
شایعه عجیبی در همه جا پخش شد و مرگهای مشکوک به شدت افزایش یافت.
در ازمایشگاه درون کوه اتفاقی رخ داد .مردی ویروس را دزدیده بود ولی در وسط جنگل سگهای درنده او را ازبین میبرند و ویروس در همه جا پخش میشود.در این حال اتفاقات بدتری در شهر راکون رخ داد.پلیس شهر راکون برای فرو نشاندن هرج و مرج پلیسهای جدیدی استخدام کرد از جمله لیون اس کندی.
در قسمت دیگر شهر کلیر رد فیلد به دنبال برادر گمشده خود به نام کریس بود.او جستجوی خود را از شهر راکون اغاز کرده بود وبا خود میگفت که ایا برادرم را میتوانم پیدا کنم؟
نه لیون ونه کلیر از اتفاقات شهر راکون با خبر نبودند و ناخواسته وارد شهری مرگبار شده بودند.
هردوی انها خود را در رستوران ملاقات کردند ولی زامبیها به سمت انها حمله ور شدندو با اتومبیل از انجا میگریزند تا اینکه در انتهای راه توسط زامبی که با تریلر در تعقیب انها بود تصادف میکنند و لیون به سمت دیگر جاده می افتد..
هر دوی انها قرار بعدی خود را در اداره r.p.d میگذارند و ......
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
داستان رزیدنت اویل 3
در این بازی شخصیت مونثی به نام جیل والنتاین حضور دارد که برای فرار از منطقه در تلاش است.
او که از اعضای گروه استارز بوده میبیند که همه همکاران او کشته شده اند و برای نجات خود راهی جز فرار ندارد.جیل ماموریت دارد تا بیمارستان و کارخانه شهر راکون را منهدم کند.
ولی حضور غولی که ساخته شده به دست اعضای خیانتکار شهر راکون است مانع تحقق ماموریت جیل میشود.
نیمه ی اول بازی ۲۴ ساعت قبل از رزیدنت اویل 2 و نیمه دوم بازی 48 ساعت بعد از رزیدنت اویل 2 اتفاق می افتد.
در اداره استارز پیامی به جیل از طریق بی سیم مخابره میشود که باید در کنار برج ساعت
منتظر هلی کوپتر نجات باشد.ولی نمسیس هلیکوپتر را با سلاح پیشرفته خود منفجر میکند.
سپس با جیل درگیر میشود و پس از لحظاتی نمسیس عقب نشینی میکند.
اکنون جیل بیهوش میشود اما همکارش که از گروه امبرلا بوده است او را به کلیسا میبرد و خودش به دنبال دارو برای درمان جیل میرود.
پس از بهبودی جیل مشخص میشود که یکی از اعضای امبرلا خیانتکار بوده است و سعی در کشتن جیل دارد اما ماری او را از بین میبرد.
یکی دیگر نیز برای حفظ جان جیل خود را فدا میکند و با نارنجکی خود و نمسیس را منفجر میکند.
اما نمسیس سالم میماند.
سپس جیل و کارلوس با هلیکوپتر از منطقه میگریزند.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
داستان رزیدنت اویل 4
سال از ان واقعه شوم راکون میگذرد و همه فکر میکنند که کابوسها به پایان رسده است و زندگی دوباره زیبا شده است.
اما در یکی از این روزها لیون کندی که مهارتهای خود را افزایش داده است و دیگر ان پلیس ساده شهر شیطانی راکون نیست و به یک کاراگاه حرفه ای تبدیل شده است به ماموریتی اعزام میشود.
او برای نجات اشلی که اخرین رد او در روستاهای شمالی اسپانیا بوده اعزام میشود.
اشلی پس از برگشت از مدرسه یا شاید هم دانشگاه در راه خانه توسط افرادی ناشناس و مرموز ربوده میشود.
روزها میگذرد ولی اثری از او نیست تا اینکه در اسپانیا مشاهده میشود و اینجاست که لیون وارد عملیات جدیدی میشود.
لیون با 2 نفر از اعضای پلیس محلی اسپانیا در راه رسدن به دهکده هستند که یکی از انها به لیون میگوید : تو دیوانه هستی به اینجا امده ای.اینجا مردم مهمان نوازی نیستند.
لیون وارد کلبه ای میشود و از مردی که کنار شومینه هست در مورد اشلی میپرسد ولی ان اسپانیایی میگوید که برو بیرون کثافت و غریبه ها باید اینجا نباشند.
در اینجا است که لیون میفهمد پا به کابوسی بدتر از راکون گذاشته است.
پس از مشکلاتی که برای لیون پیش می اید او با لوییس سرا-اشلی گراهام و ایدا ونگ ملاقات میکنید.
لوییس سرا مامور پلیس مادرید-
ایدا ونگ خانم نسخه اویل 2-
اشلی گراهام دختر ربوده شده رییس جمهوری ابات امریکا
لیون پس از یافتن اشلی در کلیسا و تلاش ایدا برای نجات لیون که صدای ناقوس کلیسا را را بلند کرد توانست بسیاری از مناطق را پشت سر بگذارد و خود را به هلیکوپتر نجات برساند اما روستاییان وحشی هلیکوپتر را منهدم کردند و لیون باید اینبار به سمت منطقه خارج روستا میرسید..
اینبار با سدلر که بانی این مشکلات است روبه رو میشود و با نبردی نفس گیر بر سدلر چیره میشود اما ایدا با اسلحه از لیون امپول را میخواهد و لیون هم چاره ای ندارو به او میدهد.
ایدا نیز سوییچ قایق موتوری را به او میدهد و از منطقه میگریزند و ایدا با هلیکوپتر از منطقه خارج میشود و با البرت وسکر تماس میگید مبنی بر اینکه عملیات انجام شد :
البرت 2 ماموریت به ایدا داد:1-کشتن لیون=ولی ایدا به خاطر علاقه به لیون این کار را نکرد.
2-بدست اوردن امپول که این یکی را انجام داد.
لوییس سرا هم توسط سدلر کشته شد و امپول را برد لیون هم سدلر را کشت و امپول را برد ولی ایدا لیون را نکشت و امپول را برد.
جک کراوزر هم پس از واقعه اویل 2 به موجودی مخوف بدل شده بود و برای رسیدن به خواسته اش حاضر بود لیون را که دوست خوب او بو از بین ببرد اما توسط ایدا و لیون نابود شد.
در انتها اشلی به لیون میگوید که به منزل ما میایی و لیون پس از اسرارهای اشلی موافقت کرد و به احتمال زیاد با هم ازدواج کردند..
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
عزیزان من یجای داستان رزیدنت اویل 5 کسانی که نمیشناسید رو معرفی کردم
کریس
کریس مردی تنومند و 35 ساله است که عضو سابق تیم S.T.A.R.S است بعد از منحل شدن این تیم او به تیم BSAA پیوست ! کریس در تیراندازی قدرت زیادی دارد . او در بازی نقش اول را دارد و با کمک زنی که در زیر میگوییم قصد انجام ماموریتشان را دارند !
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
شوا
دختری 23 ساله که در غرب افریقا در BSAA فعالیت میکند . او حالا به عنوان دستیار کریس ردفیلد انتخاب شده و برای ماموریتشان اماده است ! شوا پدر و مادر خود را در یک تصادف از دست داده است ! او در بازی چیزی از کریس کم ندارد و میتواند دشمنان را به راحتی بکشد !
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اکسیلا
دختری 24 ساله از خانواده ی محترم گیوین ! او زنی زیبا است و اکنون در Tricell افریقا کار میکند و زنی باهوش است همچنین مرد های زیادی از او خواستگاری کرده اند ولی او قبول نکرده !
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
شخصیت بی نام
فردی عجیب در بازی که دارای ماسک است همچنین او دارای قدرت زیادی است که از انسانت عادی بعید میاید !! او کیست ؟؟ باید بازی کنید تا بفهمید این فرد با ماسکی کلاغ مانند کیست !
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
آلبرت وسکر
ابرت مردی باهوش و متفکر با سن 48 است او بسیار کم حرف اما باهوش است او رئیس سابق کل استارز بوده است !او قدرتی خارق العاده دارد و بسیار سریع است او یکی از مهمترین نقش ها را در کل اویل دارد !
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ریچاردو
او یکی از افرادی است که به استخدام Tricell در امده ! او به عنوان دانشمندی در تریسل کار میکند ! او یکی از عوامل شیوع ویروس در روستای افریقایی یعنی Kijuju است !
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ازول
سپنسر که تاسیس کننده ی شرکت بزرگ امبرلا است سلامتی خوبی ندارد او در سال 2006 روی ویلچر است و توسط سرم و دارو زنده میماند ! در بخشی جدا کامل در مورد او توضیح داده شده !
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
جاش استون
او مردی 34 ساله است که در بازی به کریس و شوا کمک میکند . او کاپتان BSAA Delta است ! او همیشه با مردم صمیمی است و اخلاق خوبی دارد همینطور یکی از صمیمی ترین دوستان شوا محسوب میشود !
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دیو
او مردی 26 ساله است و در BSAA Delta متخصص ماشین الات است و در این کار و رانندگی تخصص خوبی دارد ! او در بازی به شوا و کریس کمک میکند !
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کرک ماتیسون
خلبانی 27 ساله است او خیلی در پرواز مهارت دارد به طوری که در اوایل بازی با هلکپتر خود به کمک کریس و شوا می اید !
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
رینارد
یکی از اعضای BSAA که در اوایل بازی به کریس و شوا اسلحه و جلیقه میدهد اما اتفاقاتی بد در بازی برای او میافتد اوئ در بازار سیاه فروشنده ی اسلحه بوده است !همچنین او 34 سال سن دارد !
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دن
فرمانده ی کل تیم BSAA Alfha که متاسفانه اکثر گروه او قربانی اورابوراس شدند ! او جز اولین کسانی بود که برای بررسی اوضاع به افریقا برده شد !
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
داستان رزیدنت اویل 6 با ادامه در رزیدنت اویل 7
لیان وهلنا محافظان شخصی رئیس جمهور بودند که طی اتفاقاتی ( در بازی تاحدی توضیح داده می شود) زامبی می شود و لیان و هلنا سر دو راهی قرار می گیرند رئیس جمهور به هلنا حمله می کند ولی هر چه اختار می دهند فایده ای نداد پس مجبور به کشتن رئیس جمهور می شوند اگر آن ها برگردند تمامی مدارک دال بر گناهکار بودن آنان است پس آن ها مجبورند مقصر این اتفاقات که آدا هست را بیابند. کریس نیز در ابتدا بازی آشفته است زیرا تیمش را به خاطر دستوری اشتباه از دست داده است و فقط خودش و همکارش پریس موفق به فرار شده اند. پیرس موفق می شود کریس را از آشفتگی بیرون آورد اما کریس هنگامی که افرادش کشته می شوند بسیار عصبانی و ناراحت می شود.
در این نسخه ویروس C باعث این همه مشکلات شده است و این ویروس بسیار قدرتمند تر از سایر ویروس هاست و باعث پدیدار شدن زامبی هایی قوی و هوشیار تر می شود. خون جیک پادزهر ویروس C است که همین باعث ورود او به این دنیا زامبی ها می شود. کل داستان بازی در ایالت متحده ی آمریکا ، چین وشهری خیالی در اروپای شرقی به نام ادونیا به وقوع می پیوندد ودر آخر تمامی کرکتر ها به شهر Lashing در چین منتهی می شود. همه می دانند آدا مسئول این اتفاقات است اما کریس او را مرده و لیان او را زنده می خواهد و همین باعث می شود کریس و لیان روبروی هم قرار بگیرند که ....... هم چنین آدا باعث زامبی شدن یک میلیون مردم چین و امریکا و ادونیا و.. شده است پس مسلما حقاو مرگ است ولی قبل از مرگ باید جان لیان و هلنا را نجات دهد. در قسمتی از بازی لیان و هلنا پس از فرار کردن از دست انفجارات متوالی در خیابان وارد یک هلیکوپتر می شوند در این بالگرد یکی از افراد زامبی و دیگری نیز کشته می شود خلبان بالگرد زامبی شده است که به طرف هلنا حمله می کند در این لحظه لیان با مهارت تمام با یک دست بالگرد را نگه می دارد و بادست دیگر جان هلنا را نجات می دهد. پس از آن بالگرد به یک قطار برخورد می کند و باعث می شود لیان وهلنا در میان لشکری از زامبی ها قرار بگیرند و در آن لحظه لیان می گوید و آن روز روز خوش شانسی من بود و......... ادامه در رزیدنت اویل 7
پایان