فراموش کردم
رتبه کلی: 3850


درباره من
زندگی دیگر مهربان نبود٫ آسمان غریبانه میگریست. لبانم دیگر لبخندی را تجربه نکرد. چشمه ی اشکم در لحظه های نبودنت خشکید. سکوت وسعت تنهاییم را معنا بخشید...
کاش میتوانستم بگویم چقدر دلتنگ لحظاتی هستم که ساده از ان گذشتم. زندگی در حالی سپری میشه که نمیدانم ایا فردایی هست یا نه؟ و من به این امید زنده ام که یک روز به او برسم و سرود زندگی را زمزمه کنم
معجزه (hasrat )    

اين منم

منبع : فروغ فرخزاد
درج شده در تاریخ ۸۹/۱۱/۲۱ ساعت 21:59 بازدید کل: 308 بازدید امروز: 118
 

این منم زنی تنها در آستانه ی فصل سرد
 


من زنم

برای بوسه و هوس و دار قالی

با تارهای انگشتانم

نقش های سرنوشتم را گره می زنم

و سوزنی می شوم

بر دل سپید دستمال

که گل های سرخش

حکایت شب های بیقراری است

من زنم

خشتی بر برج های بی جان

و موجودی در شب های هم آغوشی

که صبح دیگرش او را تف میکنند

چون آنانی

که سر بر هزار بالش چرکین نهاده اند

در شروع هر فصل

می شمارم

دانه دانه موهای سپیدم را

و می فهمم

که دیگر نه دار قالی مرا

خواهد پذیرفت

نه دستمال سپید

ونه بالش های چرکین

واز بلندی برج ها

فرو خواهم ریخت

این منم زنی تنها در آستانه ی فصل سرد

شعر از کریمه عارفی

دلم می خواهد این شعر را خودم به پایان برسانم

من زنم

یعنی زیبایی و تقوا از آن من است

من مادر همه ی انسان ها هستم

جهان را زاییده ام

من تجلی بخش اختلاط کامل با دنیا،ادراک مکاشفه ای،

زمین و ترک خویش در قلب افلاکم

من زنم

قطره آفتابی هستم در زیر خاک

من خویشتن را بذل و بخشش کرده ام

آری من مادرم

بهشت ارزانی گام های من است

من زنم

و به عشق واقعی دچارم

من زنم

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۸۹/۱۱/۲۱ - ۲۱:۵۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)